چکیده:
موضوع تحول در شکلگیری نهاد دولت یا دولتسازی در دهههای اخیر در بحث توسعه به یکی از چالش برانگیزترین مسایل در علوم سیاسی بوده است. براساس نظریات نونهادگرایان، دولت به عنوان یک کارگزار مستقل مجدداً به متن مطالعات علوم اجتماعی و سیاسی بازگشته و توانسته است به عنوان یک کارگزار فعال و مستقل در تحولات اقتصادی و اجتماعی نقش مستقل و فعال ایفا نماید. بنابراین نهاد دولت در پروسه توسعهیافتگی از اهمیت بالایی برخوردار است. این مقاله تلاش دارد تا با روش نهادگرایی و با استفاده از منابع اسنادی-کتابخانه ای به این سوال محوری پاسخ دهد که علیرغم گذشت بیش از یکصدسال از عمر دولت در ایران، چرا هنوز دولت مدرن به عنوان یک 'نهاد' در ایران (خصوصاً در دوره مورد بحث ما یعنی جمهوری اسلامی) شکل نگرفته و در نتیجه نهاد دولت از کارایی لازم در امر توسعه برخوردار نیست. در پاسخ به سوال فوق میتوان این فرضیه را مطرح نمود: انقلاب اسلامی ایران شروعی انعطافپذیر با پدیده دولت ملی داشت، همچنین قالب دولت ملی به معنای سازوکارها و ساختارهای دولتی شکلگرفته در زمان پهلوی در دوره جمهوری اسلامی نیز حفظ شد. اگرچه ماهیت رژیم در جمهوری اسلامی هویتی اسلامی داشت و حکومتها هم از نظر نهادینگی حقوقی و قانونی برخوردار هستند، اما به علت اولویت اهداف و آرمانهای کلان(نظیر تاسیس امت واحده جهانی) و بقای نقش متغیر درآمد نفت در نظام اقتصادی-سیاسی ایران ، پدیده دولت-ملت تکمیل نشده و نهاد دولت از کارآمدی ضعیفی در امر توسعه برخوردار بوده است.
The issue of change in the formation of the institution of government or state-building in recent decades in the discussion of development has been one of the most challenging issues in political science. According to neoconservatives, the government, as an independent agent, has returned to the text of social and political science studies and has been able to play an independent and active role as an active and independent agent in economic and social developments. Therefore, the government institution is of great importance in the development process. This article tries to answer the central question by the method of institutionalization and using documentary-library resources that despite the fact that more than one hundred years have passed since the government in Iran, why is the modern government still a "institution" in Iran (especially in The period we are discussing, the Islamic Republic, has not been formed, and as a result, the institution of government does not have the necessary efficiency in development. In answer to the above question, the following hypothesis can be made: The Islamic Revolution of Iran had a flexible beginning with the phenomenon of the national state, and the format of the national state, meaning the mechanisms and structures of government formed during the Pahlavi era in the Islamic Republic. Although the nature of the regime in the Islamic Republic was Islamic and governments were legally and institutionally institutionalized, it was due to the priority of major goals and aspirations (such as the establishment of a single nation) and the survival of the changing role of oil revenues in Iran's economic and political system. The nation-state has not been completed, and the state institution has been poorly developed.
خلاصه ماشینی:
اگرچه ماهيت رژيم در جمهوري اسلامي هويتي اسلامي داشت و حکومت ها هم از نظر نهادينگي حقوقي و قانوني برخوردار هستند، اما به علت اولويت اهداف و آرمانهاي کلان (نظير تاسيس امت واحده جهاني) و بقاي نقش متغير درآمد نفت در نظام اقتصادي – سياسي ايران ، پديده دولت -ملت تکميل نشده و نهاد دولت از کارآمدي ضعيفي در امر توسعه برخوردار بوده است .
پس از انقلاب اسلامي تحولات گسترده اي در شکل گيري نهاد دولت ملي جديد حاصل شده ولي کماکان برخي موانع ساختاري نظير عدم تفکيک ساختاري بين دولت ، رژيم و حکومت و همچنين اهداف آرماني انقلاب اسلامي برمبناي ايده و انديشه سياسي تاسيس امت واحده جهاني مانع از تقويت نهاد دولت به معناي نئووبري آن در ايران شده و و برآيند اين امر آن است که پروسه توسعه نيز تحت تاثير آن قرار گرفته است .
يکي جمهوريت که در عنوان جمهوري اسلامي نهفته است و قانون اساسي را به اين بهانه مورد بررسي اجمالي قرار مي دهيم و به اين جمع بندي مي رسيم که قانون اساسي مانعي براي توسعه نهادهاي دولت به منظور توفيق آن در پيشبرد استراتژي توسعه ملي در ايران نيست ، دوم روحانيت که به عنوان نهادي که تا کنون در جامعه ايران به عنوان طبقه و طيفي که پاسدار سنت ها بوده و اکنون سکان قدرت را در اختيار دارد و از اين رو انديشه و تفکر نخبگان آن مستقيما بر تحولات سياسي به طور اعم و بر شکل گيري نهاد دولت موثر است .