چکیده:
مقاله پیش رو درباره شناخت شناسی و سازوکار آن است؛ بدین معنا که به بررسی مراتب شکل گیری علم و آگاهی در ذهن انسان در قلمروی علم حصولی، اعم از تصور و تصدیق که مبتنی بر دیدگاه فیلسوفان مسلمان است پرداخته، و نحوه حصول علم در سه سطح معقولات اولی، معقولات ثانیه منطقی و معقولات ثانیه فلسفی، با توجه به نظریه تعالی ملاصدرا مبتنی بر تجرد نفس انسان بیان می شود. همچنین سازوکار شناخت عرفانی براساس علم حضوری که خاستگاه آن قلب انسان است، از نگاه اهل معرفت بررسی می شود و ماهیت تجربه های عرفانی برخاسته از علم حضوری اهل معرفت و ارائه ملاک و مناط صدق و کذب این مکاشفه ها واکاوی شده و سطح عالی شناخت را براساس حق الیقین و یکی شدن معرفت شناسی و هستی شناسی عارف در سفر سوم ارائه می دهد.
The present paper deals with epistemology and its mechanism; it addresses the formation of knowledge and consciousness in the human mind in the realm of acquired knowledge, including imagination and judgment based on the view of Muslim philosophers, and the way of acquiring knowledge in the three levels of primary intelligibles, logical secondary intelligible and philosophical secondary intelligible according to Mulla Sadra's Transcendent Philosophy based on the abstraction of the human soul. Moreover, the mechanism of mystical knowledge based on Knowledge by Presence, whose origin lies in man's heart, is examined from the view point of epistemologists. In addition, the nature of mystical experiences arising from epistemologists' Knowledge by Presence and the criteria and reasons of the truth and falsehood of these revelations are analyzed, and the high level of knowledge based on the reality of certainty and the unification of epistemology and ontology of the mystic in the third journey is presented.
خلاصه ماشینی:
البته چون هیچ مفهومی روشنتر و گویاتر از مفهوم آگاهی نیست، تعریف آن امکان ندارد و هرچه دراینباره گفته میشود، ذکر مصادیق و بیان انواع است (شیروانی، 1387، ص42) اما مسئله اصلی دراینباره، این است که آیا میشود به هر علمی اطمینان کرد؟ ملاک و معیار درستی یا نادرستی آگاهی ما چیست؟ این پرسش و پرسشهایی از این دست، از گذشتههای دور مورد توجه اندیشمندان جهان بوده است؛ گرچه شناختشناسی در غرب از زمان کانت، به شکلی منسجم و جداگانه مورد بررسی قرار گرفت، ولی بهطور ضمنی در فلسفه، تا پیش از رنسانس مطرح بوده است (همان).
؛ آنگاه علمی از علوم مصطلح، هریك از این بخشهای یادشده را موضوع دانش خود قرار میدهد و درباره آن بحث میكند؛ برای نمونه، علم منطق از تصور و تصدیق و سایر مسائل آن، و عرفان نظری از علم حضوری و اقسام و احكام آن بحث میکند كه فلسفه بهفراخور خود از مبادی همه آنها سخن میگوید (جوادی آملی، 1386، ج3، ص10).
شناخت حضوری نیز دو روش دارد: شناخت وحیانی و کشف و شهود که خود اقسام و مراتب خاصی دارد و با تزکیه و تحول وجودی شناسنده همراه است (همان) که به سازوکار شناخت عرفانی مربوط میشود؛ اما ازآنجاکه پشتوانه معرفتی عرفان نظری، تجربههای عرفانی و مشهودات عارفان است، ازاینرو میکوشیم تا ماهیت تجربه عرفانی را با تکیه بر نظریه علم حضوری و ویژگیهای آن تبیین کنیم و ملاک صدق و کذب اینگونه تجربههای عرفانی را مورد توجه قرار دهیم و در پایان، مراتب سهگانه یقین را که اوج آن پیوستن معرفتشناسی و هستیشناسی است، از نگاه اهلمعرفت توضیح دهیم.