چکیده:
بانوگشسپنامه منظومهای است پهلوانی در بیش از هزار بیت در ذکر دلاوریهای بانوگشسپ، دختر رستم. دربارۀ گویندۀ این منظومه، فعلاً اطّلاعی نداریم؛ امّا پژوهشگران دربارۀ سدۀ سرایش آن بحثهایی کرده و حدسهایی زدهاند. شماری از محقّقان، منشأ روایات بانوگشسپنامه را متون پیش از اسلام میدانند و ظاهراً بر همین اساس، سدۀ سرایش آن را قرن پنجم نوشتهاند؛ امّا برخی دیگر به دلیل آنکه در کتاب مجملالتّواریخ، که از شماری متون پهلوانی قدیم یاد میکند، ولی نامی از بانوگشسپنامه نمیبرد، بر آناند که این منظومه متعلّق به سدۀ ششم است و برای اثبات فرضیّۀ خود دلایلی نیز آوردهاند. در تازهترین و علمیترین پژوهشها، دورۀ سرایش بانوگشسپنامه، به سدههای هفتم و هشتم هم رسیده است. از دیگر نکتههای بحثبرانگیز دربارۀ منظومۀ بانوگشسپنامه که آغاز و انجامی ندارد، این است که در اصل متعلّق به منظومۀ بزرگتری از جمله فرامرزنامۀ کوچک است. در این مقاله، نخست، با توجّه به دلایلی مانند وجود ابیاتی از دیگر منظومههای پهلوانی در بانوگشسپنامه، ارتباط ابیات پایانی تهمینهنامه با آغاز بانوگشسپنامه و همچنین داشتن شماری مضامین داستانی عامیّانه که در طومارهای نقّالی هم دیده میشود، نشان میدهیم که دورۀ سرایش بانوگشسپنامه متأخّرتر از زمانی است که تاکنون تصوّر میشده است. سپس با بررسی و تطبیق مضامین داستانی آن با متون عامیّانه، خواهیم گفت که بلکه منشأ روایتهای بانوگشسپنامه، روایات شفاهی و عامیّانه است و برخلاف تصوّر رایج، هیچ قدمت و اصالتی ندارد.
Abstract BanuGoshaspName is a heroic poem including more than a thousand verses about the courage of BanuGhashsp, Rostam's daughter. At present, there is no information about the narrator of this poem, but researchers have debated and speculated about the origin of the poem. Some scholars have attributed BanuGoshaspName to the 5th-century, but some others have attributed it to the sixth century because it is not mentioned in the Mojmal-Al-Tavarikh book, which referred to some old heroic texts. They have also provided reasons to prove their hypothesis. However, one of the most recent studies has attributed the composition of BanuGoshaspName to the seventh and eighth centuries. Another controversial point about the BanuGoshaspName is that this poem, which has no beginning and no end, is actually belonged to a larger poem, Named small Faramarzname. In this article, with regard to the reasons including the existence of verses from other heroic poems in BanuGoshaspName, the connection of the final verses of Tahminehname with the beginning of BanuGoshaspName, as well as a number of popular thematic stories that can be seen in narrative scrolls, we illustrate that the composition of BanuGoshaspName is later than the time that has been imagined so far. Then, by examining and matching its narrative themes with folklore texts, we will express that the source of the narrations of BanuGoshaspName is oral and folk narrations, and contrary to the popular belief, it has no antiquity and originality.
خلاصه ماشینی:
شماري از محقّقان ، منشأ روايات بانوگشسپ نامه را متون پيش از اسلام ميدانند و ظاهرًا بر همين اساس ، سدة سرايش آن را قرن پنجم نوشته اند؛ امّا برخي ديگر به دليل آنکه در کتاب مجمل الّتواريخ ، که از شماري متون پهلواني قديم ياد ميکند، ولي نامي از بانوگشسپ نامه نميبرد، بر آن اند که اين منظومه متعّلق به سدة ششم است و براي اثبات فرضيّۀ خود دلايلي نيز آورده اند.
دوم ، در پرخاشگري و رجزخواني پهلوانان ايران براي ازدواج با بانوگشسپ ، بيت زير آمده است : چنانـــــت بکـــــوبم بـــــه گـــــرز گـــــران کــــــه مســــــمار کوبنــــــد آهنگــــــران (بانوگشسپ نامه ، ١٣٨٢: ١١٨) در حدود بررسيهاي نگارنده اين بيت با همين ضبط در شهريارنامه (← مختاري، ١٣٩٧: ٢٣٥) و با اندکي اختلاف دو بار در برزونامۀ جديد آمده است : چنـــــانش بکـــــوبم بـــــه گـــــرز گـــــران کـــــه مســـــمار کوبنـــــد آهنگـــــران (عطايي، بيتا: برگ ١٣٠ب ) تنــــت را بکــــوبم بــــه گــــرز گــــران چـــــو مســـــمار کوبنـــــد آهنگـــــران (همان : ٣٠٠الف ) همچنين با تغييرات کمي در مصراع دوم (آمدن ضبط فولاد به جاي مسمار) در شاه نامۀ چاپ ماکان ، در داستان کين خواهي رستم از سياوش (←٢/٤٨٨ :١٨٢٩ ,Firdousee) و نيز در منظومۀ ببر بيان آمده است (← هفت منظومۀ حماسي، ١٣٩٤: ٢٥٦).
) در برزونامۀ جديد دو بار آمده است و از آنجا که اين منظومه به دليل محبوبيّت قهرمان و نيز تنوّع و گستردگي روايات آن ، چنان مورد توجّه داستان گزاران و شاعران دورة صفوّيه بود که اندکي پس از رواج آن ، منظومه هاي ديگري مانند زّرين قبانامه و قصّۀ کوه دماوند در همان دوران به تقليد از روي آن ساخته شد (← غفوري، ١٣٩٦: ١٥٢- ١٥٣)، بعيد نيست که بيت مذکور، سرودة عطايي، گويندة برزونامۀ جديد باشد و شاعر بانوگشسپ نامه ، آن را از آن منظومه گرفته و اندکي بعد نيز، با تغييراتي وارد دست نويس هاي شهريارنامه ، شاهنامه و يا منظومۀ کوه دماوند شده است .