چکیده:
سینما همواره هنر و رسانهای مؤثر بر کنش اجتماعی بوده و به همین دلیل، قدرتها از آن بهرهبرداری کردهاند. گرایش اصلی مجموعهقدرتهای صاحب سرمایۀ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، معطوف به یکسانسازی، دستکاری، سلطه بر سرنوشت سینما و «فرایند ساخت» سینماگر و سینمای اوست. اما سینما بهمثابه تخیل هنری، با واقعیت و فرایند بازنمایی نیز ارتباط دارد. لذا در دیالکتیک میان «سینما بهمثابه هنر تخیل» و «سینما بهمثابه مهارت دستکاری رسانهای»، مرزها مبهم و نامطمئن هستند و آثار برخی سینماگران به دیالکتیکی متفاوت میان واقعیت و بازنمایی میانجامد. پیتر واتکینز فیلمسازی است که سینمای او نمونۀ بارز مبارزه با جریان سلطهگر سینمایی است. او فیلمسازی را از سینمای آماتور شروع کرد، بعد از ورود به سینمای حرفهای از جریان اصلی جدا شد و در پی آن، مورد سانسور و تخریب قرار گرفت. با مطالعۀ اسنادی دهۀ اول فیلمسازی او میتوان به فهمی بهتر از سازوکارهای این دو گونه از دیالکتیک، یعنی «تخیل مستقل هنری» در برابر «فیلمسازی در جهت منافع قدرتها» رسید. این مقاله نشان میدهد که تخیل واتکینزی در سه محور: قالب، روند و ایدئولوژی، در تقابل با تخیل جریان اصلی سینمایی قرار دارد. این تقابل به سینمایی انسانی شکل میدهد که ضمن حفظ تخیل زیباییشناختی فیلم، هدف آن بهبود بخشیدن به واقعیت است. این نظر یا هدف، برای نمونه، از این راهها عملی میشود: تأکید بر فیلم بودن فیلم، سیّالیت زمانی- مکانی، مشارکتدهی مردم عادی، حذف سلسلهمراتب فیلمسازی، آگاهیبخشی، آموزش پیش از وقوع فاجعه، مسئلهمحوری، شفافیت در ابراز عقاید شخصی، فاصلهگیری از ساختار روایی و ایجاد زمینۀ توافق با مخاطب.
Cinema as “Art” and “Media” affects social actions and for this nature, it has been used and misused by powers. Their main tendency is unification, manipulation, and domination over the destiny of cinema and the whole process of shaping the filmmaker and his/her cinema. This is done through a vast set of social, political, economic, cultural, and individual powers. But cinema as artistic imagination is in relation to reality and representation. Thus, in the dialectic between cinema as the art of imagination and cinema as the skill of media manipulation, the boundaries are obscure and uncertain, and the work of some filmmakers has led to a different dialectic between reality and representation. The cinema of Watkins is explicit in its fight against this hegemonic system. He started from the amateur cinema with an exceptional ingenuity and after entering professional cinema he was censored and marginalized due to his independence from the mainstream. This article studies the first decade of his work with a documentary method to show the mechanisms of these two dialectics as much as possible. The findings indicate that Watkinsian imagination tries to improve reality and in an experimental process Watkins builds a political, social, and human cinema through the problem-based attitude; participation of ordinary people; efforts of eliminating hierarchical filmmaking; bringing awareness and education before catastrophic incidents; emphasis on film-itude of a film; fluidity in time and space; transparent expression of personal opinions; distancing from dominant narrative form; and creating a context of an agreement with the audience.
خلاصه ماشینی:
روشنفکران و نظریه پردازانی دربارۀ این غول صنعتی و یکسان ساز هشدار داده و به عواقب و خطرات آن پرداخته اند، فیلم سازان برجسته ای نیز بوده اند که به علت جدا شدن از این جریان سلطه گر سینمایی به حاشیه رانده شده و از هیچ گونه تخریبی در امان نمانده اند؛ پیتر واتکینز یکی از نمونه های گویاست که بررسی روند فیلم سازی او نشانگر بهای سنگینی است که او در زندگی حرفه ای خود پرداخته است )١٠ :١٩٨٦ ,Welsh ;١٩٨٢,MacDonald ;١٩٧٩,Gomez( واتکینز اگرچه به عنوان پیشتاز مستند داستانی ١ و جعلی ٢ شناخته شده اما در بسیاری از کتاب های تاریخ سینما که توسط منتقدین و نظریه پردازان جریان اصلی سینما نوشته شده است ، تا سال های مدیدی کمتر نامی از او و فیلم هایش برده شده است )c٢٠١٨,Watkins( واتکینز خود در قالب نظریه ای به معرفی این ساختار مخرب و نحوۀ عملکرد آن پرداخته و از آن با عنوان «مونوفرم ٣» یاد می کند )٢٠١٥ ,Watkins( و در فیلم های متأخر خود برای شکستن این ساختار تک قالبی تلاش می کند.
تقطیع های سریع در فیلم ها، اینسرت های سریع ، حرکات و تغییرات متناوب دوربین ها، همگی درراستای تمرکززدایی مخاطب عمل می کنند )٢٠٠٢ ,Watkins( صحبت فکوهی نیز در ارتباط با غرق کردن در اطلاعات به مسئلۀ تمرکززدایی از مخاطب به این مباحث نزدیک است ؛ عملی که به جای بالا بردن قدرت و «مهارت تحلیل داده ها»، افراد را چنان با «تعداد بالایی از داده ، تنوع ، تفسیرپذیری و دستکاری » (فکوهی ، ١٣٩٧: ١٦٧-١٦٦) روبه رو می کند که «در عمل ، موقعیتی از «نادانی » و «حماقت » سازمان یافته را در این انسان ها به وجود ِ می آورد» (همان ) بوردیو به همین ترتیب به این تخلخلی که در واقعیت ایجاد شده ، اشاره می کند و این دستکاری های رسانه ای را موجب «مخدوش شدن گفتمانی استدلالی و اثباتی » (بوردیو، ١٣٩٤: ١٣) می داند.