چکیده:
چکیدهتاریخ و تمدن ایران دارای بنیادها و زیرساختهای مستحکم علمی و فرهنگی است. آموزش و مراکز علمی به جهت فراهمآوردن زمینه رشد علم و فرهنگ و تربیت دانشاندوزان همواره از جایگاه بالایی برخوردار بوده و یکی از دستاوردهای مهم فرهنگ و تمدن محسوب میشدند. هدف این پژوهش بررسی آموزش و نهادهای آموزشی سلسله آلزیار و نیز انعکاس این آموزشها در کتاب قابوسنامه عنصرالمعالی با روش پژوهش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانهای میباشد. مساجد، مکاتب، خانههای دانشمندان، مهمترین مراکز علمی و آموزشی در این دوره بوده و در سرزمینهای تحت حاکمیت آلزیار بحث آموزش مورد توجه بیشتر حاکمان این سلسله بوده است جایگاه اندیشمندان در دربار حاکمان آلزیار رفیع و مورد احترام بودهاند و کتاب قابوسنامه نیز بستر مناسبی برای طرح تفکرات و راهکارهای تعلیم و تربیت در جامعه بوده و عنصرالمعالی با استفاده از ابزار داستان، تمثیل، حکایت و روشهای مختلف آموزشی در تدوین قابوسنامه استفاده نموده است.
Iranian history and civilization has strong cultural and scientific foundations and infrastructures. In this regard, education and academic centers always had a very lofty position and were considered as one of important cultural civilized achievements. The goal of the present research was to study education and educational institutions in Ale-Ziyar dynasty and how this educations are reflected in Eonsor-Almaeli’s Qabushnameh. Methodologically, the study is a descriptive-analytical study and data were collected in a library method. Mosques, schools, and scientists’ houses were the most important academic and educational centers in that period. In the Ale-Ziyar territories, education has been the focus of much attention by the rulers. The position of scholars in the court of the rulers of Al-Ziyari has been well respected and Qabushnameh was a good platform for developing ideas and strategies for education in the society. Eonsor-Almaeli has used some tools such as story, allegory, anecdote and various educational methods for compiling Qabushnameh.
خلاصه ماشینی:
تربيت و سلامت جسماني از آموختنيهاي متداول آن زمان ، با توجه به خاطره اي که عنصرالمعالي از کودکي خود نقل ميکند « پدرم رحمه الله مرا به وي سپرد تا مرا سواري و زوبين و تيرانداختن و نيزه باختن و کمند افکندن جمله هر چه در باب فروسيت و رجوليت بود بياموختم »( يوسفي، ١٣٦٢: ١٤٨) اما پس از آموختن آن مهارت ها پدرش به حاجب مي گويد:«اين فرزند مرا آنچه آموخته اي نيک بدانسته است و لکن بهترين هنري نياموخته است (همان )» و از جمله ورزش ها و مهارتهاي ديگري که بر آن تأکيد ميکند و آن را بهترين مي داند، « شناو کردن که از بهر وي جز وي کس نتواند کردن » عنصرالمعالي در کنار همه پندها از سلامتي جسم نيز غافل نيست و براي حفظ سلامتي آموزش هاي را به پسرش ارائه مي کند: مخالف فصل چيزي مخور( عنصرالمعالي،١٣٦٤: ٨٧)، چون به گرمابه رفتن حاجت اوفتد بر سيري مرو که زيان دارد...