چکیده:
همگام با توسعه حقوق بینالملل در دو حوزه کیفری و محیط زیست، مفهوم زیستبومزدایی/ اکوساید/ ژئوساید، نیز توسط اندیشمندان ابداع و بهکار گرفته شد. این مفهوم که به تخریب و آسیبرسانی گسترده، بلندمدت و شدید به محیط زیست توجه دارد، در چند دهه اخیر محور بحثها و نظریهپردازیهای گوناگون شده و در اساسنامه ICC به شکلی محدود به عنوان یکی از مصادیق جنایات جنگی مورد شناسایی قرار گرفته است. علاوه برآن اساسنامه دیوان این قابلیت را دارد تا برخی مصادیق زیستبومزدایی را در قالب ابزار ارتکاب جنایت علیه بشریت یا نسلزدایی نیز مورد شناسایی قرار دهد. با این وجود به دلایلی از جمله ماهیت متفاوت جرایم زیستمحیطی و عدم پوشش کامل مصادیق زیستبومزدایی از سوی اساسنامه، ضرورت دارد تا این مفهوم به عنوان یک جرم مستقل مورد شناسایی و جرمانگاری بینالمللی قرار گیرد. این پژوهش با به کارگیری روش توصیفی - تحلیلی به دنبال توجیه چرایی این جرمانگاری و بیان دلایل ضرورت آن و بررسی چالشهای پیش روی آن است. امروز میتوان ادعا کرد که مقابله با زیستبومزدایی یکی از ارزشهای بنیادین جهانی و یکی از تعهدات عامالشمول بینالمللی است که جرمانگاری آن در سطح بینالمللی امری ضروری و اجتناب ناپذیر شده است.
Along with the development of international law in both criminal and environmental fields, the concept of ECOCIDE / GEOCIDE was also invented and used by thinkers and jurists. This concept, which focuses on widespread, long-term and severe environmental damage, has been the subject of much debate and theorizing in recent decades and has been limitedly recognized in the ICC Statute as an example of war crimes. In addition, ICC Statute has the ability to identify some instances of ecocides as tools for crimes against humanity or genocide. However, for reasons such as the different nature of environmental crimes and the lack of full coverage of ecocide cases by the statute, it is necessary for this concept to be recognized as an independent crime and internationally criminalized. Using descriptive-analytical method, this research seeks to justify the reason for this criminalization and for its necessity and to examine the challenges facing it and to provide solutions in this field. Today, it can be argued that confrontation with ecocide is one of the fundamental global values and one of the universal international obligations, the criminalization of which has become necessary and inevitable at the international level.
خلاصه ماشینی:
این مفهوم که به تخریب و آسیبرسانی گسترده، بلندمدت و شدید به محیط زیست توجه دارد، در چند دهه اخیر محور بحثها و نظریهپردازیهای گوناگون شده و در اساسنامه ICC به شکلی محدود به عنوان یکی از مصادیق جنایات جنگی مورد شناسایی قرار گرفته است.
با وجود این، به دلایلی از جمله ماهیت متفاوت جرایم زیستمحیطی و عدم پوشش کامل مصادیق زیستبومزدایی از سوی اساسنامه، ضرورت دارد که این مفهوم به عنوان یک جرم مستقل مورد شناسایی و جرمانگاری بینالمللی قرار گیرد.
در واقع از آنجا که نقض جدی حقوق بشر، عنصر محوری در تعریف جنایات علیه بشریت است (Pérez-León-Acevedo, 2017: 152) و در جریان زیستبومزدایی هم نقض گسترده حق بهرهمندی از محیط زیست سالم و مجموعهای از حقوق بنیادین انسانی روی میدهد، لذا اگر آلودهسازی و تخریب محیط زیست عمداً و به قصد ایجاد رنج عظیم و صدمه شدید به جسم و روح افراد غیر نظامی صورت گیرد و این موضوع در جریان یک حمله گسترده یا سازمانیافته واقع شده باشد، احتمالاً بتوان آن را از مصادیق «دیگر اعمال غیر انسانی» موضوع ماده 7 اساسنامه دیوان تلقی کرده و به عنوان مصداقی از جنایت علیه بشریت تحت تعقیب قرار داد.
لازم است تا همانند نسلزدایی، ارتکاب زیستبومزدایی نیز به دلیل آنکه موجب نقض گسترده و جدی حقوق بشر میگردد، به عنوان یک جرم مستقل مورد توجه و شناسایی بینالمللی قرار گیرد.
برخی نیز همچون «مارک آلن گری» زیستبومزدایی را نقض عمدی یا غیر عمدی حقوق بنیادین بشر از راه ورود «آسیب» 1 به محیط زیست میدانند، به نحوی که این آسیب، جدی و گسترده و بلندمدت و دارای پیامدهای بینالمللی و زیانبار باشد (Allan Gray, 1995 :216-219).