چکیده:
هدف اصلی نوشتار حاضر بررسی و تبیین دو جزئی یا سه جزئی بودن تحلیل ارسطو از گزاره حملی و نقد برخی آرا و دیدگاههای مطرح در این زمینه است. در این مقاله کوشیدهایم با استناد به آثار ارسطو نشان دهیم: اولا از دیدگاه ارسطو، هرچند تحلیل زبانی گزاره حملی میتواند دوجزئی یا سهجزئی باشد، اما در مقام تحلیل منطقی، گزاره حملی همواره از دو جزء اصلی اسم (موضوع) و فعل (محمول) تشکیل میشود و نسبت یا رابطه، به دلیل گنجانده شدن در معنای فعل (محمول)، جزء مستقلی بهشمار نمیآید و بر همین اساس نسبت دادن تحلیل سهجزئی گزاره حملی به ارسطو، به عنوان یک تحلیل منطقی، نادرست است؛ ثانیا برخلاف بعضی آرا و دیدگاهها، ما در آثار منطقی ارسطو با دو تحلیل متفاوت از گزاره حملی مواجه نیستیم و مبنای بحثهای وی درباره «قیاس» در آثار منطقی متاخرش (تحلیلات اولیه) همان تحلیل دوجزئیای است که وی در آثار منطقی اولیهاش (درباره عبارت) به دست داده است. روش اصلی ما در این پژوهش، رجوع به متن سخنان ارسطو، و در موارد لازم مفسران و پیروان یا منتقدان ارسطو؛ دقت و تامل در آنها؛ و تحلیل، استنباط و نتیجهگیری بر اساس آنها بوده است.
The main goal in this article is investigating and explaining Aristotle’s two-part or tripartite analysis of attributive proposition and reviewing some of the opinions and views in this regard. In this article, we have tried to adduce Aristotle’s works to show that firstly, although in Aristotle’s view, the linguistic analysis of attributive proposition can be tow-part or tripartite, in logical analysis, the attributive proposition is always composed of two min parts, i.e. noun (subject) and verb (predicate), and the relation thereof is not considered an independent part due to being included in the meaning of the verb (predicate); and accordingly, attributing the tripartite analysis of attributive proposition to Aristotle as a logical analysis is wrong. Secondly, unlike some views and opinions, we do not find two different analysis of attributive proposition in Aristotle’s logical works, and the basis for his discussions on ‘analogy’ in his later works on logic (early analyses) is the very two-part analysis put forward by him in his early logical work (regarding clause). The main method in this study is referring to the texts of Aristotle’s words and – where necessary – to Aristotle’s interpreters and his followers or critics, scrutinizing those words, and analyzing, inferring and concluding based on them.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله کوشیدهایم با استناد به آثار ارسطو نشان دهیم: اولاً از دیدگاه ارسطو، هرچند تحلیل زبانی گزاره حملی میتواند دوجزئی یا سهجزئی باشد، اما در مقام تحلیل منطقی، گزاره حملی همواره از دو جزء اصلی اسم (موضوع) و فعل (محمول) تشکیل میشود و نسبت یا رابطه، به دلیل گنجانده شدن در معنای فعل (محمول)، جزء مستقلی بهشمار نمیآید و بر همین اساس نسبت دادن تحلیل سهجزئی گزاره حملی به ارسطو، به عنوان یک تحلیل منطقی، نادرست است؛ ثانیاً برخلاف بعضی آرا و دیدگاهها، ما در آثار منطقی ارسطو با دو تحلیل متفاوت از گزاره حملی مواجه نیستیم و مبنای بحثهای وی درباره «قیاس» در آثار منطقی متأخرش (تحلیلات اولیه) همان تحلیل دوجزئیای است که وی در آثار منطقی اولیهاش (درباره عبارت) به دست داده است.
اين چيز ديگر از نظر ارسطو چیزی جز «اسم» (موضوع) نمیتواند باشد و این بدین معناست که «فعل»، به عنوان یکی از دو جزء ضروری گزاره، بهطور التزامی، دیگر جزء ضروری گزاره یعنی «اسم» را نیز نشان میدهد؛ ثالثاً این ویژگی در عین حال، هم دوجزئی بودن تحلیل ارسطو از گزاره حملی و هم دلیل آن را نشان میدهد؛ پذیرفتن «همواره به چیز دیگری گفته شدن» به عنوان ویژگی اساسی و ضروری «فعل» بدین معناست که نسبت یا رابطه، که در بعضی از فهمها و دیدگاهها به عنوان جزء سوم گزاره مطرح میشود، در خود معنای «فعل» نهفته است و بنابراین برای تشکیل گزاره علاوه بر «فعل» و چیزی که فعل به آن گفته میشود (اسم)، به چیز دیگری نیاز نداریم.