چکیده:
روایتی درباره وصیت شب رحلت پیامبر در کتاب الغیبة طوسی وارد شده است و احمدبن اسماعیل بصری با تمسّک به آن، ادعای «وصایت» کرده و با این ادعا که اصل در راوی مسلمان بر عدالت است مگر خلافش ثابت شود، مدعی صحت سند حدیث وصیت شده است. بر همین اساس در نوشته حاضر که در آن جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای بوده و تحقیق به گونه توصیفی تحلیلی انجام شده است، درباره سه مسئله بحث شده که عبارتند از: 1. بررسی قول به اصالة العدالة در رجال؛ 2. بررسی نسبت قول به اصالة العدالة در شاهد به برخی از بزرگان شیعه؛ 3. بررسی نسبت قول به اصالة العدالة در راوی به برخی از بزرگان شیعه. براساس یافتهها دراین تحقیق، اصالة العدالة در سه مسئله یاد شده نه تنها از برخی آیهها و روایتها و اجماع و سیره نبوی قابل استفاده نیست، بلکه طبق ادله یاد شده و برخی ادله عقلائی، اصل اولی در هر مسلمانی عدم اطلاع از فسق و عدالت اوست تا اینکه یکی از این دو با دلیل ثابت شود. در نتیجه اصالة العدالة در هیچ کدام از سه مسئله مورد بحث قابل اثبات نبوده و توقف قول تحقیق است تا هر یک از فسق یا عدالت ثابت گردد.
Shaykh al-Tusi in his book "Al-Ghaybah" has narrated a narration about the will on the night of the Prophet (sa) passing away that Ahmad ibn Isma'il al-Basri, based on which he has considered himself one of the prophet trustees and he claims that because the narrator of the Will hadith is a Muslim, then his narration is correct, because the principle is that the Muslim narrator is just unless its contradiction would be proven. Accordingly, in the present study, in which the data collection was by library Method and the research was descriptive-analytical, this claim has been examined in three ways, which are:
1. A study of the theory of the authenticity of justice in the critical science of hadith narrators Biography (Ilmu-Rijaal). 2. Critique of the authenticity of the principle of justice in the witness from the perspective of some Shiite scholars. 3. Critique of the authenticity of the principle of justice in the narrator from the perspective of some Shiite scholars. According to the findings of this study, the authenticity of justice can not only be deduced from verses of Quran, narrations, consensus of Scholars and the Prophet's life style, but also according to the above-mentioned arguments and some rational ones , in Judging for justice of a Muslim, the principle is silence and that his justice is indefinite. As a result, the authenticity of justice cannot be proved by any of the three mentioned ways, and the correct theory in such cases is silence and patience to prove justice or injustice of the claimant.
خلاصه ماشینی:
بشناسد و سبب فسقی از او نبیند، چون آشکار نشدن موجبات فسق دلیل بر نبود فسق نیست و باید نبود موجبات فسق آشکار شود تا فرد از مجهولالحال بودن خارج شود، موید «فإذا سئل عنه فی قبیلته و محلته» در صحیحه ابن ابی یعفور است(بحرانى، 1405ق: ج10، 28)، بنابراین از بین سه معنای یاد شده، تعریف اول مطابق با معنای اصالة العدالة بوده و محل بحث میباشد.
(طوسى، 1407ق: ج6، 218) بررسی شهید ثانی با توجه به عبارت فوق تصریح کرده که طوسی و نیز برخی دیگر از قدماء قائل به اصالة العدالة در شاهد هستند (عاملی، 1413ق: ج13، 397)، چنانکه طبق نقل بحرانی، سید سند و محدث كاشانی و صاحب ذخیرة و كفایة هم مثل شهید قائل به اصالة العدالة هستند (بحرانى، 1405ق: ج10، 19)، همچنانکه فاضل هندی مشهور فقهای شیعه را مخالف این مبنا دانسته است (اصفهانى، 1416ق: ج10، 60)، اما بهبهانی و صاحب جواهر مخالفین اصالة العدالة را در حد شهرت عظیمه قریب به اجماع دانستهاند.
فصل سوم: تحلیل درستی یا نادرستی مبنای اصالة العدالة در شاهد یکم: صاحب جواهر قائل است: چون روش شیخ در توثیق مردان و رد روایت افراد ناشناس معلوم است، پس کلامش(عدم ظهور الفسق) حمل میشود بر آشکار شدن نبود فسق، بنابراین نمیتوانیم درباره فرد ناشناس بگوییم فسقش آشکار نشده است، چنانکه ارشاد به همین دارد گفتارش در نهایه که صریحاً عدالت را طبق صحیحه ابن ابی یعفور معنا کرده است و در خلاف گفته اگر دو نفر نزد حاکم شهادت دهند که به یا فسق نشناسد، تحقیق میکند.