چکیده:
حدیث یکی از منابع معرفت در شاخههای مختلف علوم دینی، همچون
فقه کلام و تفسیر بوده و مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. انان با
تقسیم خبر به دو نوع «متواتر» و «واحد» (غیر متواتر) عموماً خبر متواتر
را در مسائل فقهی و تفسیری و بخشهایی از موضوعات کلامی، به ویژه
در معاد و نبت و امامت، پذیرفتهاند؛ اما در مورد خبر واحد نظریات
متفاوتی بیان داشتهاند. در یک نگاه کلی، آنان بعد از انکار اله اعتبار خبو
واحد در فروعات فقهی، حجّیت آن را با شرایطی پذیرفتهاند؛ اسا در
اعتقادات به دو دست موافق و مخالف تقسیم شدهاند. مخالفان،عموماً از
متکلّمان عقلگرا با تنوّع تاریخی آن و موافقان؛ از نصگرایان بودهاند. در
مقابل، عقلگرایان اعم از متکلّمان و اصولیان، با دلایل مختلف، کارآمدی
اخبار آحاد را نپذیرفتهاند. نظیر همین اختلاف با شدّت کمتر در تفسیر نیز
وجود دارد. آنچه در این جا قابل بررسی است، توججه به سیر اندیشۀ دو
طیف مزبور در طول تاریخ است. به نظر میرسد بهترین روش پژوهش
بررسی این موضوع در مقاطع تاریخی است. معمولاً تحقیقاتی که در این
زمینه ارائه شده، به این نکته ت وججه نکردهاند که ادلّهای که به ویژه در انتقاد و
رد حجٌیت خبر واحد ارائه میشود،مجموعه از سخنان پیشینان و
پژوهشگران و اندیشمندان متأخر و معاصر است که در این میان؛ گاه
دلایلی ارائه میشود که اصلاً مورد تو جه متقذدّمان نبوده است و یا ادلّهای از
پیشینیان مطرح شده که مربوط به نوعی از فضای فکری بوده که چندان در
دورۀ متخ مورد ت وجه نیست. در این نوشتار، به طور ویژه اندیشههای
مهم ترین شخصیتهای قرن چهارم و پنجم هجری، شيخ مفیدء سيد
مرتضی و شیخ طوسی، مورد بررسی قرار میگیرد تا مشخص شود: آیا
همه در این باره یکسان میاندیشیدهاند یا نه؟ آنها به چه دلایلی توجه
داشتهاند؟ مهم ترین دغدغههایشان در این زمینه چه بوده است؟