چکیده:
قاعده زرین اخلاقی، از جمله قواعدی است که در میان همه ادیان - به ویژه ادیان ابراهیمی - حضور دارد. این قاعده، به شکلگیری گونهای از ارتباطات و تعاملات بین پیروان ادیان مختلف و حتی بین افراد مختلفی که در دین و مذهب و اندیشه و ملیّت و زبان و ... یکسان نیستند کمک کرده است. در این پژوهش دنبال این هستیم در کنار اشاره به برخی از آیات قرآن کریم به بررسی احادیث و روایاتی که میتواند این نظریه را تایید کند پرداخته ایم و بدین نتیجه رسیدیم که قاعده زرین به عنوان یک قاعده کلی برای سلوک و تعامل با دیگران، معتبر است و با همراهی دیگر قواعد اخلاقی، نشان میدهد که اسلام، از پیروان خویش می خواهد تا با غیر همکیشان خود، به گونهای تعامل کنند که دوست دارند آنان با پیروان اسلام، تعامل نمایند. این قاعده می تواند موجب بهره مندی اقلیات دینی و مذهبی از حقوق سیاسیشان گردد. همچنین برای خروج از این قاعده، نیازمند دلیل و استثنائاتی هستیم که مستند به ارزشهای مورد اهتمام اسلام است.
The Golden Rule is among those rules that is present in all religions in general, and in Abrahamic religions in particular. This rule has contributed to the formation of a kind of relation and interaction between the followers of different religions, even between different individuals who do not profess the same religion or denomination, nor do they possess the same thought and nationality or speak the same tongue. In this article we attempt to refer to some of the verses of the Holy Qur’an and analyze those hadiths and traditions that can approve this theory. We have concluded that the Golden Rule is valid as a general rule for treatment and interaction with other individuals. It indicates, along with other moral rules, that Islam demands its followers to interact those who are not fellow Muslims, in the same way that they themselves want to be interacted. This rule can pave the way for the religious and denominational minorities to enjoy their political rights. To disregard this rule, one is in need of evidence and exceptions that are supported by the values underlined by Islam.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش دنبال این هستیم در کنار اشاره به برخی از آیات قرآن کریم به بررسی احادیث و روایاتی که میتواند این نظریه را تأیید کند پرداخته ایم و بدین نتیجه رسیدیم که قاعده زرین به عنوان یک قاعده کلی برای سلوک و تعامل با دیگران، معتبر است و با همراهیِ دیگر قواعدِ اخلاقی، نشان میدهد که اسلام، از پیروانِ خویش می خواهد تا با غیرِ همکیشانِ خود، به گونهای تعامل کنند که دوست دارند آنان با پیروان اسلام، تعامل نمایند.
اما به نظر میرسد استدلال به این آیه، برای اثباتِ قاعده زرین، مشکلاتی داشته باشد و آن اینکه آیاتِ تطفیف و بخس (کمفروشی و کمگذاشتن) در معاملاتی که بر اساس کیل و وزن انجام میشوند، به صورت پیش فرض، مبتنی بر این ذهنیت است که برای طرف مقابل، حقی وجود دارد و بر همین اساس و بعد از ثبوتِ حق برای طرف مقابل، و تا زمانی که بازگشتِ حقِ دو طرفِ معامله، یک چیز باشد، نباید بین حقِ خود و حقِ وی، تفاوت قایل شد.
اما در هر صورت، میتوان آیاتِ تطفیف را، به ویژه با توجه به اینکه مقید به انتسابِ طرف مقابل به دین یا مذهبِ معینی نیست، حداقل به صورتِ کلی، به عنوان یک شاهد و مؤید بر اصلِ قاعده زرین پذیرفت؛ هر چند، نمیتوان با استناد به این آیات، گستره و شمولیتِ آن را اثبات کرد؛ زیرا همین که آیاتِ تطفیف، از تفاوتِ رفتاری بین گرفتن و دادنِ حق سخن میگوید، نشان میدهد که روحِ قاعده زرین را در بَر دارد؛ همان قاعدهای که رفتارِ یکسان در گرفتن و دادنِ حق به یکدیگر را توصیه میکند.