چکیده:
نام «ایران» حکایت از یک تمدن دیرین در این سرزمین دارد و از لحاظ تاریخی برای پژوهشگران مختلف حوزة ایرانشناسی حائز اهمیت است. مسئلة پژوهش حاضر این است که نام ایران ریشه در چه و کجا داشته است؟ و چه اقوامی در این سرزمین سکنی داشتهاند و خود را ایرانی میدانستهاند؟ از این رو در این مقاله، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی ریشه و پیشینة این واژه به صورتهای ائیریه، آری ی، آری بی، و غیره به معنای «آریایی»، در آثار کهن شرقی، اوستا، کتیبههای کهن ایرانی و بینالنهرینی و متون مورخان و جغرافیدانان غربی پرداخته شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که این نام با صورتهای گوناگون خود به معنی نام قوم ساکن در این سرزمین، در گذر هزارهها و سدهها سیری تاریخی را طی نموده تا آنکه در عهد ساسانیان به صورت مشخص با نام ایران و ایرانشهر (با یای مجهول) برای تمام مرزهای سیاسی این سلسله انتخاب و تثبیت گشته است.
The name of Iran tells the story of a long-standing civilization in this land and is of great historical importance to researchers in different fields of Iranology. This study inquiries into the roots of the name of Iran and the ethnic groups that resided there and called themselves Iranian. Following a descriptive-analytic method, this paper investigates the etymology and background of this name in the forms of airyanam, eran, aryan, etc. in the sense of Aryan in ancient oriental works, Avesta, ancient Iranian and Mesopotamian inscriptions, and ancient works of Western historiographers and geographers. The findings of this study demonstrate that this name in the sense of the people living in this land and in its different forms changed over the centuries and millennia in the course of history until it was established as a single name in the form of Iran in the Sassanid period to cover all the regions within the political borderlines of this era.
خلاصه ماشینی:
مسئلة پژوهش حاضر اين است که نام ايران ريشه در چه و کجا داشته است ؟ و چه اقوامي در اين سرزمين سکني داشته اند و خود را ايراني ميدانسته اند؟ از اين رو در اين مقاله ، با روش توصيفي - تحليلي به بررسي ريشه و پيشينة اين واژه به صورت هاي ائيريه ، آري ي، آري بي، و غيره به معناي «آريايي»، در آثار کهن شرقي، اوستا، کتيبه هاي کهن ايراني و بين النهريني، و متون مورخان و جغرافيدانان غربي پرداخته شده است .
در اين پژوهش به منابع و مأخذي که نام ايران را در خود دارند ملاحظه شده است که شامل : ريگ ودا، اوستا، يشت ها، تاريخ هرودوت ، يادگار زريران و همچنين کتاب هاي پهلوي چون بندهش ، مينوي خرد و غيره که اطلاعات تقريبا مناسبي را پيرامون خاستگاه و مکان ايرانويج به دست ميدهند بررسي شده اند.
بر پاية منابع ياد شده ايرانويج اوستا، سرزمين سردي بوده است (فره وشي، ١٣٧۴: ٧( و هم غرب ايران يعني آذربايجان و ماد و هم شمال شرق ايران يا همان اپاختر متون پهلوي اين ويژگي را دارند (بندهش ، ١٣٧٨: ١٢٢(.
شاهدي ديگر براي تأييد موضوع فوق و رد ادعاي نيولي را شاهنامة فردوسي به دست ميدهد که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد، وجود نام خدايان هندوآريايي چون ميترا، وارونا، ايندرا و ناستيه در کتيبة معاهده اي بين پادشاه هيتيها و حاکمي از مردم ميتاني که در بغازکوي در ترکية کنوني يافت شده ، خود گواه ارتباط شرق با غرب فلات ايران است (گيرشمن ، ١٣٨٣: ٧١؛ رضايي باغ بيدي، ١٣٨١: ١٠(.