چکیده:
دانشمندان مسلمان معتقدند گزارش متن یا حادثهای اگر با حافظه تاریخیِ جمعیِ جامعه در همه اعصار و در طی نسلها تأیید شود میتواند گزارشی یقینآور و قطعی تلقی شود. کسانی گفتهاند اگر در اعتبار حافظه تاریخی تردید شود بنیاد دو نهاد دین و تاریخ بهکلّی ویران خواهد شد، چون هر دو به نحوی راسخ بر حافظه تاریخی بنا شدهاند. با این همه، دانشمندان مسلمان از این امکان نیز آگاه بودند که هماهنگی ناآگاهانه و ارتجالی اذهان به سبب احساس مشترک یک جامعه، میتواند انگاره مشترکی را بیافریند که گفته یا حادثهای را به آگاهی جمعی و باوری مشترک برای نسلهای آینده تبدیل کند و آنچه را ما «حافظه تاریخی» مینامیم به وجود آورد. آنها میدانستند که روایتها ثابت نیستند و میتوانند در طول زمان تغییر کنند، همچنین ممکن است مردم منابعی دیگر، از جمله تفسیر خود از حادثهای را بر مشاهدهشان بیفزایند و درنتیجه، آگاهی جمعی و باور مشترکی شکل بگیرد که حقیقتی در آن وجود ندارد. آنها میدانستند که شنیدن حادثه یا خبری برای بار نخست، میتواند اثری عمیق بر ذهن بگذارد که همواره آن حادثه یا خبر را در ظرف همان فهم نخست به یاد آورد. بنابراین، چگونه میتوان اثبات کرد که مصداقی از حافظه تاریخی واقعاً درست است و صرفاً شایعهای نبوده که مردم در مقطع زمانی خاصی آن را باور کرده، یا خواستهاند باور کنند، و آن را برای یکدیگر نقل کرده و [سپس] نسلبهنسل انتقال دادهاند؟ خطّ فاصل میان حقیقت و شایعه چیست و چه هنگام حافظه تاریخی، حقیقت، یعنی رخدادِ واقعی حادثهای یا بیان گفتهای، را مینُمایاند؟ در سنت اسلامی، در چنین مسائلی شرایطی پیشنهاد کردهاند تا مجال خطا را محدود کند و اعتبار حافظه تاریخی را به مثابه راوی امین و مخبر صادقِ وقوع عینی و خارجی رخداد افزایش دهد. این مقاله بر آن است تا شرایط پیشنهادی را مطرح کند.