چکیده:
پرسش اصلی این نوشتار بر گرد این امر سامان یافته که با توجه به منطق و ادبیات قرآن کریم، چه رابطهای میان حق و عدالت سیاسی برقرار است. برای دستیابی به پاسخی درخور، با مراجعه به متون دینی بهویژه قرآن کریم، بر این فرضیه تاکید شده است که با توجه به حقداری انسان و اینکه خداوند، منبع حقوق است و ماموریت پیامبران الهی، یادآوری حق و عدل بوده است، میتوان ساحتهای ارتباطی حق و عدالت سیاسی را بر این امر استوار کرد که احقاق حقوق سیاسی، هستۀ مرکزی عدالت سیاسی است؛ به گونهای که امور عادلانه، حقمدار تعریف شده و داوری عادلانه، حقوق و تکالیف عدالتمحور و پشتیبانی عدالت از حقوق را میتوان در این نسبت رصد و بررسی کرد. ضمن اینکه رابطۀ میان آن دو، رابطهای تکاملی، تکمیلی و تعاملی است.
خلاصه ماشینی:
برای دستیابی به پاسخی درخور، با مراجعه به متون دینی بهویژه قرآن کریم، بر این فرضیه تأکید شده است که با توجه به حقداری انسان و اینکه خداوند، منبع حقوق است و مأموریت پیامبران الهی، یادآوری حق و عدل بوده است، میتوان ساحتهای ارتباطی حق و عدالت سیاسی را بر این امر استوار کرد که احقاق حقوق سیاسی، هستۀ مرکزی عدالت سیاسی است؛ به گونهای که امور عادلانه، حقمدار تعریف شده و داوری عادلانه، حقوق و تکالیف عدالتمحور و پشتیبانی عدالت از حقوق را میتوان در این نسبت رصد و بررسی کرد.
هرچند ظاهر آیه، حکایت از عدالت اقتصادی و رعایت عدل در کیل و میزان دارد، اما به نوشته برخی مفسران، اینکه قرآن میفرماید «اشیای» مردم را کم ندهید، به معنای آن است که «حقوق» آنان را کم مگذارید (حسینی شیرازی، 1424ق، ج2، ص639)؛ چراکه واژه «اشیا»، شامل موارد مادی و معنوی میشود و تأکید آیه بر آن است که همه همت جامعه، ادای حقوق دیگران، احترام و اعتراف به جایگاه، شأن و کرامت آنان، بدون هر گونه کاستی باشد (مدرسی، 1419ق، ج5، ص107).
لذا به نظر میرسد که میتوان به جای «اعطا» که وجه متعدی دارد (به معنای عطا کردن و دادن)، واژه «ایصال» را به کار برد که لازم است و رسیدن افراد به حقوقشان را تداعی میکند؛ یعنی حاکمیت و حکومت در جامعه اسلامی باید برای فراگیری عدالت در جامعه، شرایطی را فراهم سازد تا همگان به حقوق شایسته و بایسته خویش در اجتماع و سیاست برسند.