چکیده:
علوم انسانی آنگونه که از نامش برمیآید به دانشهایی گفته میشود که به گونهای با انسان و کنشهای گوناگون وی سر و کار دارد. ازاینرو، شناخت حقیقت انسان و ابعاد وجودی او، ویژگیهای افعال و انفعالات وی، اهداف انسان از کنشهایش، نوع رابطه فعالیتهای دنیوی انسان با پیامدهای دنیوی و اخروی آنها، شناخت مشترکات و تفاوتهای افراد و مسایلی از این قبیل که در حوزه انسانشناسی بحث میشود به صورت منطقی در ابعاد گوناگون علوم انسانی تاثیرگذار است. این پژوهش با روش تحلیلی، پس از استخراج مبانی انسانشناختی تاثیرگذار در علوم انسانی، زمینههای تاثیر آنها در این دسته از علوم را شناسایی و تبیین کرده است.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو، شناخت حقیقتِ انسان و ابعاد وجودی او، ویژگیهای افعال و انفعالات وی، اهدافِ انسان از کنشهایش، نوع رابطة فعالیتهای دنیوی انسان با پیامدهای دنیوی و اخروی آنها، شناخت مشترکات و تفاوتهای افراد و مسائلی از این قبیل که در حوزة انسانشناسی بحث میشود به صورت منطقی در ابعاد گوناگون علوم انسانی تأثیرگذار است.
برای دستیابی به این هدف، پس از مفهومشناسی، پاسخگویی به پرسشهای زیر لازم است: ـ مباحث انسانشناسی چه تأثیری در گسترة علوم انسانی دارند؟ ـ مبانی انسانشناختی علوم انسانی، چگونه در روششناسیِ آنها تأثیرگذارند؟ ـ هدف علوم انسانی بر کدام مبانی انسانشناختی استوار است؟ ـ مباحث انسانشناسی چه تأثیری در تبیین و تفسیر پدیدههای انسانی دارند؟ ـ چگونه میتوان تأثیر انسانشناسی در ارزشیابی و کنترل رفتارهای انسانی را نشان داد؟ البته هرچند میتوان تأثیر هر یک از مباحث انسانشناختی را در هر بُعدی از ابعاد علوم انسانی بهصورت تحقیقی مستقل نشان داد، اما گام نخست این است که تصویری کلی از نوع تأثیر اینگونه مباحث در علوم انسانی ارائه شود، تا چشمانداز و نقشة راهِ روشنی برای پژوهشهای بعدی ترسیم شود.
بر اساس این مبنا، نباید اهداف دنیایی و زودگذر را بهعنوان هدف نهایی علوم انسانی تلقی کرد؛ چراکه زندگی انسان با مرگ پایان نمیپذیرد، بلکه انسان برای ابدیت آفریده شده است و در دنیا نیز فعالیتهای خود را در راستای سعادت ابدی جهتدهی میکند.
به همین دلیل، هدف عالیِ علوم انسانی نیز باید دستیابی به بالاترین کمال ممکن برای انسان در نظر گرفته شود، بهگونهایکه این هدف در همة مراحلْ لحاظ شده، اهداف دیگر، در راستای آن قرار گیرند.