چکیده:
در این مقاله بیان می شود که چگونه رسانه که خود پدیده ای خنثی ست، به ابزاری برای جنگ و به انقیاد کشاندن احساسات توده مبدل می گردد و درهمگون سازی جهانی، بردگی مدرن را در لوای چه قالبی به تعریف در می آورد. همچنین تلاش نظام سرمایه داری در برخورداری و استفاده از این ابزار در امر طبیعی جهانی شدن بررسی می شود و به عقلانیت حاکم بر آن از چارچوب نظری دو اندیشمند برجسته معاصر ماکس وبر پرداخته می شود. مشخص می شود دموکراسی مرگ توده است، توده امتداد بورژوازی است که ابزار سرمایه را در دست ندارد. دموکراسی در جوامع توده و در جریان امتداد بردگی که به شکل مدرن درآمده است، نیست. رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بیشتر با جهت دادن به احساسات عمومی و طبقهی توده نقش نوعی سوپاپ اطمینان را بازی می کند.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه بشر هنوز در میان مرزهای جغرافیایی خودساخته زندگی می کند و منافع متفاوتی را تعریف کرده است، خواسته و یا ناخواسته برای کنترل منافع ملی نیاز به همراهی افکار عمومی و جمعی دارد و سیستم امپریالیسم با دگرگون شدن مفهوم امنیت ملی و مرزهای سنتی و جهانی شدن، وارد رقابت تسلیحاتی شده است که به جای کشتن اذهان و حذف فیزیکی افراد، آنها را در نظام تربیتی خود موافق کنش امنیتی خود پرورش می دهد.
(مهدی ضیایی، ، سال 1391) با آغاز قرن 20 و تعریف جدید از امنیت ملی که بسنده نمی کرد به چارچوب های کلاسیک ملت و بلکه انفجار یک بمب در یک نقطه از جهان اثر پروانه ای بر روی کل سیستم داشت، این شد که نظام سرمایه داری با در نظر گرفتن شرایط جدید و تحولات جامعه جهانی و گسترش نظام امپریالیستی و هزینهی بالای انسانی و اقتصادی جنگ های کلاسیک، رسانه را وسیله ای مناسب برای به انقیاد کشیدن توده ها به عنوان ابزار جدید سلطه، یافتند.