چکیده:
استدلال خواهم کرد که نه تنها پارادوکس های سمانتیکی پیچیده تر از پارادوکس دروغگو اشکالی برای راه حل تارسکی برای آن، یعنی تعهد به سلسله مراتب زبان، ایجاد نخواهند کرد، بلکه می توان از آنها برای یافتن ساختار درست فرازبان بهره گرفت: پارادوکس ها زمانی بروز می کنند که برای زبان یک ساختار طبقاتی سرتاسری را پیشفرض بگیریم. این کاوش ما را به تصویر غنی تری از فرازبان رهنمون خواهد شد: فرازبان را نیز نباید به منزلۀ طبقۀ فوقانی زبان موضوعی تلقی کرد، در عوض باید آن را به منزلۀ یک توپولوژی تعریف شده بر زبان موضوعی دانست، که تنوعی از ساختارهای سلسله مراتبی میان مراتب زبان را مجاز می دارد. بحث خواهم کرد که در این تصویر توسعه یافته از مراتب زبان، صدق تارسکی را باید محمولی موضعی در نظر گرفت. نهایتاً بحث خواهم کرد که این رویکرد حاوی پیشنهاداتی برای تحلیل بهتر پارادوکس ها، و به طور خاص پارادوکس یابلو، است: با در نظر گرفتن یک توپولوژی دایره ای می توان مدلی بدون خودارجاعی و غیرپارادوکسیکال برای انتساب صدق و کذب به عبارات یابلو بدست داد.
I will argue that the more advanced semantic paradoxes do not cause any trouble with Tarski's solution to the liar paradox, i.e. drawing a hierarchical picture of language, but that they even go further to provide guidance for discovering the true structure of metalanguage. Paradoxes arise when we presuppose a global layered structure for language. Metalanguage should not be considered as the upper layer of language, but rather as a defined topology on object language, which allows for a variety of hierarchical structures. In this more exact picture of metalanguage, Tarski's conception of truth must be construed as a local one, i.e. truth as a local predicate. This approach may shed some light on the less explored aspects of semantic paradoxes, especially Yablo's paradox. I will discuss that by considering a circular topology, a non-self-referential and non-paradoxical model can be obtained to locally attribute truth and falsehood to Yablo's expressions.
خلاصه ماشینی:
منطقپژوهي، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصلنامة علمي (مقالۀ علمي ـ پژوهشي)، سال یازدهم، شمارة اول، بهار و تابستان 1399، 219– 232 صدق تارسکی بهعنوان محمول فرازبانی موضعی محمدابراهیم مقصودی 1 چكيده استدلال خواهم کرد که نهتنها پارادوکسهای سمنتیکی پیچیدهتر از پارادوکس دروغگو اشکالی برای راهحل تارسکی برای آن، یعنی تعهد به سلسلهمراتب زبان، ایجاد نخواهند کرد، بلکه میتوان از آنها برای یافتن ساختار درست فرازبان بهره گرفت که این کاوش ما را به تصویر غنیتری از فرازبان رهنمون خواهد شد.
چه چیزی پارادوکس کارت را به معما بدل کرده است؟ اگر از راهکار تارسکی پیروی کنیم، بهسادگی میتوان دید که «عبارت بعدی کاذب در O است» میتواند صادق در M باشد و «عبارت قبلی صادق در O است» میتواند صادق در M باشد و در نسبتدادن صدق و کذب به عبارات مذکور بدین ترتیب مشکلی هم بروز نخواهد کرد.
بهنظر میرسد فرازبان بهنحویکه در بخش قبل توصیف شد نیز چنین میکند، یعنی مشخص میسازد که چه عباراتی را میتوان ناظر به یک عبارت دادهشده در زبان موضوعی دانست که در اینجا مقصود از آنکه عبارتی ناظر به یک عبارت باشد آن است که تکرار آن یا حاوی نام آن در فرازبان (که تارسکی آن را با علامت نقلقول مشخص میسازد) یا حاوی ارجاع به آن (مانند «آن عبارت» یا «این عبارت»)، یا توصیفی از آن (مانند عبارت نوشتهشده برای این کارت)، و یا اظهار محمولی درمورد آن (مانند ادعای صدق یا کذب یا تعداد کلمات یا ...