چکیده:
عبدالرحیم طالبوف یکی از نویسندگان روشنفکر روزگار خویش است. وطن دوستی، درست
اندیشی، دینداری، آزادگی از خصائل خوب اوست. وی با آگاهی و هوشیاری آموختهها و
دریافتهای خود را به نثر ساده در دسترس هم وطنان خود میگذاشت و در جهت روشن شدن فکر
آنان میکوشید. آثار وی بازتاب اوضاع و احوال جامعه و بازگو کنندهی افکار و عقاید و مهارتش
در پرداخت و ساختار ادبیات داستانی است. در این پژوهش سعی شده است، روشی را که او برای
بیان اندیشهها و باورها و اعتقادات خود در دواثرکتاب احمدومسالک المحسنین به کار برده بررسی
کنیم. با نگرش عمیق و جامع در دو اثر طالبوف و ارائهی نقد علمی میتوان نگاهی تازه تر به رمان
وارههای طالبوف داشت.
خلاصه ماشینی:
طالبوف نيز مانند نويســندگان هم عصر خود کوشــيده اصول دستور جاري را مراعات کند لغات عربي ساختگي و فارسي و تازي مرکب در نوشــته هايش همچون ردپايي بر جاي مانده اســت نمونه هاي زير دليلي بر اين مدعاست : الف - مفردات عربي : اکل = خوردن (طالبوف ،١٣٧٢: ٨٩) قديد = گوشت خشک کرده (همان : ٩٧) لحوم = گوشت (همان : ٩٧) فايض = بهره مند (همان : ١٩٧) فضيح = زشت (همان ، ١٣٤٦: ١٥٦) اعتزال = کناره گيري (همان : ١٧٥) ب = ترکيبات عربي : عبــث مقلد = تقليد بيهــوده (همان ،١٣٧٢: ٥٩) واحد لاتحصي = غير قابل شــمارش (همان : ٨٢)بحره دواجات = دوات مرکب (همان : ٨٢) مولد نوم = خواب آور (همان : ٩٠) ج = ترکيبات عطفي : کريه و قبيح = زشــت و ناپسند (همان : ٨١) شــنيعه و سيئه = زشت و گناه (همان : ٩٤)مناهــي و ملاهي = نهي شــده ها (همان : ٩٨) اوتاد و اقطاب = پيشــوايان طريقت (همان : ١١٤) د= تبعيت صفت و موصوف اصنــاف متمدنــه =(همان ، ١٣٤٦: ٧١ ) صور متباينــه =(همان :١٣٥ )زوال احمره =(همان ، ١٣٧٢: ٢٥٣) نقطه ي ماموله = (همان : ١٠٤) 183 ٢- کابردواژگان بيگانه (روسي ـ انگليسي ـ ترکي ) طالبوف نويســنده اي دور از وطن بوده است ، طبيعي است اگر واژگان غير فارسي به کار برده باشــد.