چکیده:
رشد در فقه بر شخصی که دارای ملکه نفسانی که مصلح مالش می باشد معنا کرده اند اگر شخصی دارای این صفت نباشد سفیه می باشد که دارای احکامی می باشد از جمله این که در اموال خود نمی تواند تصرف نماید و معاملات او صحیح نمی باشد. پرسشی که در این جا مطرح می شود این می باشد آیا تأثیری که مواد مخدر در تصمیم گیری های انسان می گذارد موجب می شود معیار های سفیه بر معتاد صدق کند یا خیر؟ آیا برای تصرف در اموال انسان نیاز به حکم قاضی می باشد یا خیر؟ می توان گفت که بخاطر تأثیراتی که مواد مخدر بر روح و روان انسان می گذارد باعث ایجاد اختلال در تصمیم گیری های انسان می شود که منجر به ضایع و تلف شدن اموال خود می شود پس می توان گفت که عنوان مبذر بر فرد معتاد صدق می کند و سفیه شامل مبذر می باشد پس شخص محجور می باشد و دیگر این که ضرر زدن به خود و دیگران منکر است و اعتیاد باعث خساراتی به به خود و خانواده می باشد پس نهی از منکر واجب می باشد پس می توان معتاد را از تصرفات مالی منع کرد.
Growth in the jurisprudence of the person who has the queen sensual rub is that the reformer have meant If a person has this attribute is not an idiot. It has rules Including that the property can not be seized and he deals is not correct. The question that arises here This is whether the effect of the drug in one's decision-making criteria Daffy makes the addict true or not? Do people need to judge is to seize the property or not? We can say that because of the effects that drugs can have on the human psyche Disrupt the human decision that is causing the loss of their property So we can say that the addict as refrigerants and Daffy include Mbzr is true, then the person is incapacitated And that harm to yourself and others is evil and cause damage to their addiction and family After forbidding evil is obligatory after wont be banned from financial possessions.
خلاصه ماشینی:
پرسشـي کـه در اين جا مطرح مي شود اين مي باشد آيا تأثيري که مواد مخدر در تصميم گيري هاي انسان مي گذارد موجب مي شود معيار هـاي سـفيه بر معتاد صدق کند يا خير؟ آيا براي تصرف در اموال انسان نياز به حکم قاضي مي باشد يا خير؟ مي توان گفت که بخـاطر تـأثيراتي کـه مواد مخدر بر روح و روان انسان مي گذارد باعث ايجاد اختلال در تصميم گيري هاي انسان مي شود که منجر بـه ضـايع و تلـف شـدن اموال خود مي شود پس مي توان گفت که عنوان مبذر بر فرد معتاد صدق مي کند و سفيه شامل مبذر مي باشد پس شخص محجور مي باشد و ديگر اين که ضرر زدن به خود و ديگران منکر است و اعتياد باعث خساراتي به به خود و خـانواده مـي باشـد پـس نهـي از منکـر واجب مي باشد پس مي توان معتاد را از تصرفات مالي منع کرد.
(طباطبايي، همان ، ج ٤، ص ١٧٠) پس نهيـي کـه در آيـه آمـده اسـت ارشـادي مـي باشـد چنانچـه عبدالحسين طيب مي فرمايند نهي اين آيه ،نهي ارشادي است چون موجب تضييع مـال اسـت و لـو نفس تضييع حرام است مثل اسراف و تبذير که از کبـار معاصـي شـمرده انـد و مـراد از (امـوالکم ) ممکن است اموال خود مؤتي باشد چنان که ظاهر (اموالکم ) اسـت کـه مـال هـاي خـود را دسـت سفيهان ندهيد تضييع ميکنند و از بين ميبرند و ندهيد اموال خود را در دست اشخاص سفيه اموالي که خداوند قرار داده براي شما که باو قيام کنيد در امر معيشت خود و آنها را بخورانيد و بپوشـانيد و با آنها از راه تلطف و ارشاد تکلم کنيد.