چکیده:
این تحقیق با هدف پی بردن به چگونگی بازتاب نابرابری و محرومیت در آثار شعرای معاصر قشقایی صورت گرفته است. حوزة جغرافیایی پژوهش استان فارس و اصفهان، و جامعة پژوهش شامل 55 تن از شاعران معاصر قشقایی بوده است. در این پژوهش کیفی، 73 قطعه شعر به روش اسنادی گردآوری، و به شیوة تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شده و 30 گزاره به دست آمده که به دلیل حجم بالای اشعار و رعایت ضوابط فصلنامهها، تنها از مضمون 19 بند شعر در این مقاله استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که هرچند شاعران به عنوان بخشی از جامعة قومی، مسئلة نابرابری و محرومیت را در اشعار خود بازتاب دادهاند؛ امّا دیدگاه آنان در بارة پدیدة محرومیت و نحوة محرومیت زدایی متفاوت است. سه گزاره زیر به عنوان بخشی از نتایج به دست آمده، این تفاوتها را نشان میدهد: اذعانبه وجود نابرابری و محرومیت، احساسسرخوردگی، بحرانهویتی و نارضایتی از به هم خوردن ساختار ایلی، ازلی دانستن نابرابری و انتساب آن به نظام خلقت و کنار آمدن با محرومیت به عنوان یک واقعیت، تمسک به امدادهای غیبی و قدرتهای فرا بشری برای جبران ناکامیها و از بین بردن محرومیت.
خلاصه ماشینی:
برابر مستندات پیامد، نابرابری و محرومیت نسبی به کرات در قوم قشقایی دیده شده است که آن را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: الف ، تاریخی- سیاسی؛ شواهد نشان میدهد که از آغاز شکل گیری این قوم با سه میلیون نفر جمعیت تقریبی(مردانی، ١٣٨٦: ٢٥ ) به دلیل ساختار سیاسی ایلی و طبقه بندی اجتماعی، منشاء نابرابریها، کانون و مرکز قدرت سیاسی بوده .
تنها به بیتی در مقام شاهد از ملک الشعرای بهار بسنده میشود که گویا پس از تصویب و اجرای قانون نظام اجباری (نظام وظیفۀ عمومی) که تمامی جوانان موظف به انجام خدمت زیر پرچم بوده اند، اّما فرزندان اشراف را از خدمت وظیفه معاف میکرده اند، سروده است : طفل کاسب را جبراً به نظامی گیرند لیک اشراف معـافنـد ز حکم اجبار(بهار ، ١٣٦٨: ٤٧٣) [4] بی جهت نیست که با نگاهی سیاسی به جایگاه و نقش ادبیات ، گفته شده است : «ادبیات در عین هدف بودن میتواند به عنوان ابزاری توانمند برای بررسی سیاست و جامعه و فرهنگ کشور مفید باشد و به منزلۀ بستر حیات بخش و شکوفاگر اندیشه ها و حاوی عناصر سازندٔە شخصیت انسان ها به کار آید»(اسکارپیت ، ١٣٩٠: ٧).
از منظر تفسیر ساختاری نیز، بررسی مضامین اشعار شاعران قشقایی نشان میدهد که موارد زیر عمده ترین عوامل و محرک در خلق این قبیل آثار بوده است که در واقع حرف دل مردم هم عصر آنان به شمار میآید: ساختار سیاسی، ملوک الطوایفی و سازمان ایلی- فشار نهادهای حکومتی- نابرابریهای اجتماعی و مسائل اقتصادی- مسائل آموزشی فرهنگی- مسائل قومیتی و رقابتی - خشکسالی، قهر طبیعت و تلفات دامی و انسانی و نبود فرصت های شغلی.