چکیده:
در ادبیات تحقیق علیرغم حیاتی جلوه دادن تصمیمات مربوط به نحوه پیادهسازی نوآوریباز، تاکنون تلاش جدی برای ارائه یک روش تصمیمگیری دقیق صورت نگرفته است. در همین راستا، هدف کلی مقاله عبارت است از ارائهی یک چارچوب تصمیمگیری سیستماتیک که بر اساس آن تصمیمگیرندگان قادرند ضمن شناسایی و سنجش متغیرهای مدل مفهومی تحقیق، به سوالات تحقیق پاسخ دهند. این چارچوب در سه گام و در یک شرکت فعال در صنعت بستهبندی و چاپ صنعت غذایی بکاربسته شد. در اولین گام، دو دسته از متغیرهای لازم برای سنجش وضعیت اقدامات نوآوریباز، یعنی متغیرهای زمینهایی و متغیرهای توصیفگر انتخاب شدند. در گامهای دوم و سوم، با استفاده از تکنیکهای تصمیمگیری چند معیاره، وضعیت فعلی و سپس وضعیت مطلوب اقدامات نوآوریباز و میزان شکاف میان آنها، مشخص شدهاند. با تجزیه و تحلیل عناصر ایجادکننده شکاف، پیشنهادهایی برای بکارگیری مدلهای همکاری مناسب، ارائه خواهد شد. نتایج تحقیق نشان میدهد که شکاف عمیقی در اقدامات مربوط به مرحله نهادینهسازی، در شرکت موردمطالعه وجود دارد و این شکاف برای مراحل اکتشاف، و بهرهبرداری دراولویتهای بعدی قرار دارد. اتخاذ مدلهای همکاری «انجمن نوآوری» و یا «شبکهسازی» در مرحله نهادینهسازی، «گروه نخبگان» و یا «بازارچه نوآوری» در مرحله اکتشاف، و «شرکت زایشی» در مرحله بهرهبرداری؛ پیشنهاد شده است.
The purpose of this paper is to provide a systematic decision framework to support decision makers in choosing or constructing the most appropriate practices for OI adoption. This work brings OI into the realm of practices by moving the focus from outcome to the practices -, i.e. from OI as a new artifact to the act of innovating. So this paper, after a deep review of OI research literature, seeks to provide a sophisticated framework for decisions on the adoption of OI. The framework was implemented in three phases in a large Iranian company active in the food packaging and printing industry. In the first step, two categories of variables were chosen for measuring the status of OI practices, namely contextual factors and descriptor variables. In the second and third steps, using the multi-criteria decision-making techniques, the current and then the desirable status of OI practices are identified.The results of the research show that there is a deep contradiction between the current and the desired status of the practices adopted in the “retention stage” in the company under study. This gap is less in other the stages of innovation process, namely “exploration” and “exploitation” stages.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيقات به طور عمده منجر به ارائه گونه ها، مدها، تم ها و طبقه بندي هاي مختلف در خصوص رويکرد شــرکت ها به نوآوري باز (فــان هيپل ١، ٢٠١٠)، بازيگران (فيليپــس ٢، ٢٠١٢)، فرايند نوآوري (ليکتنزالر، ٢٠٠٨؛ لازاروتي و مانزيني ، ٢٠٠٩؛ دهلاندر و جان ،٢٠١٠؛ ناپنو همکاران ٣، ٢٠١٤؛ وربانو و همکاران ٤، ٢٠١٥)، اقدامات و يا مدهاي همکاري (آلتمن و لي ، ٢٠١٢؛ ويرلي و همکاران ٥، ٢٠١٥؛ کيزا٦ و مانزيني ،١٩٩٨)، شــده اســت ؛ اما نقطه مشترک همه ي اين تحقيقات ، تلاش آن ها در ارائه چارچوب و ايجاد منطقي براي پياده ســازي موفق نوآوري باز با در نظر گرفتن شرايط زمينه اي مختلف ، است .
به عبارتي ديگر، با مطالعه ادبيات تحقيق حوزه پياده سازي نوآوري باز، مشاهده مي شود که عليرغم توجه محققان به ابعاد و اجزاء مختلف مدل نوآوري باز، از يک نکته همواره غافل بوده اند و آن نيز، ارائه يک چارچوب تصميم گيري روشمند براي ســنجش و انتخاب اقدامات مناســب در فرايند پياده سازي نوآوري باز است .
بلانتونو و همکاران (٢٠١٣)، در تحقيق خود به منظور شناسايي مناسب ترين اقدامات لازم براي پيشبرد يک پروژه نوآوري ، پس از مرور عميق ادبيات تحقيق ، اقدام به ارائه تعدادي از متغيرهاي توصيف کننده ي اقدامات نوآوري باز (٩ متغير) نمودند و سپس با انجام يک تجزيه وتحليل کيفي ســعي در برقراري رابطه اي ميان عوامل زمينه اي و اين متغيرها در مرحله روبه درون از فرايند نــوآوري نموده اند.