چکیده:
علامه جوادی آملی، از شارحان برجستۀ حکمت متعالیه، در معناشناسی گزارههای الهیاتی، نظریۀ اشتراک معنوی را در گزارههای لفظی الهیاتی و گزارههای برآمده از واقع پذیرفته است. توجه ایشان به نظریات دیگر در معناشناسی گزارهها و همچنین چالشهای مطرح در مورد نظریۀ اشتراک معنوی، سبب شده است که تقریر ایشان از این نظریه، دربردارندۀ زوایای جدیدی باشد؛ از جمله تأکید بر نظریۀ وضع الفاظ برای ارواح معانی، امکان عقل برای شناخت مفهومی واجب در حوزۀ ذات و صفات ذاتی، سازگار دانستن نظریۀ اشتراک معنوی با نظریۀ وحدت شخصی، تطبیق گستردۀ این نظریه در آیات و روایات. با این همه ملاحظاتی در این تقریر وجود دارد که ممکن است اصل نظریۀ اشتراک معنوی را به چالش بکشد که از جملۀ آنها میتوان به نارسایی ادلۀ این نظریه، ناسازگاری نظریۀ اشتراک معنوی در گزارههای لفظی الهیاتی با قواعد زبان عرب، محذور اکتناه واجب و منتفی شدن این نظریه بر پایۀ وحدت شخصی وجود اشاره کرد.
As a prominent commentator of divine wisdom, Ayatollah Javadi Amoli has confirmed – in the course of the semantics of theological propositions – the theory of content commonality in theological propositions and propositions derived from reality. His consideration of other theories associated with the semantics of propositions and the challenges to the theory of content commonality have marked his interpretations as innovatory. The emphasis on the theory of coining words for the spirit of meanings, the contribution of the intellect to the conceptual recognition the Essence and Essential Attributes of the Necessary Being, the consideration of the theory of content commonality with the theory of Particular Unity as compatible, and the wide application of this theory to the qura’nic verses and Islamic narrations can be suggested as innovative aspects of his work. Nevertheless, some aspects of his interpretations may challenge the essence of the theory of content commonality. These aspects include the inadequacy of the arguments used to prove this theory, the incompatibility of the theory of content commonality in theological propositions with the rules of Arabic language, the impossibility of reaching the root Essence of the Necessary Being, and the negation of this theory by the Particular Unity of Being.
خلاصه ماشینی:
اما در مورد نظرياتي که گزاره هاي الهياتي را ناظر بر واقع و شناختاري مي دانند، بـه جـز نظريۀ اشتراک معنوي که مختار ايشان است و در ادامه بيان خواهد شد، به آراي ديگري نيز توجه دارند که عبارت اند از: تشبيه ، نفي ، اشتراک لفظي و مجاز (جوادي آملـي ، ١٣٩١: ٤١، ٢١٧، ٢٧٩ و ٢٨٠؛ ١٣٩٢: ١١٦ و ١١٧).
به نظر مي رسد، فقدان راه اثباتي براي نظريۀ اشتراک معنوي مهم ترين مشکل اين نظريه اسـت و فرضيۀ وضع الفاظ براي ارواح معاني نيز براي علاج آن کارساز نيست ، زيرا اگر واضـع الفـاظ خداوند يا حکيمي رباني بود، وضع الفاظ براي مفاهيم عام قابل طرح بود، ولي نه تنهـا دليلـي بـر استناد وضع به خدا و حکيم رباني وجود ندارد، بلکه خود علامه جوادي نيـز اذعـان بـه واضـع بودن بشر عادي دارد (جوادي آملي ، بي تا، ج ٢: ١٢ و ١٣) که در اين صورت وضع الفـاظ بـراي مفاهيم عام توسط عموم مردم عادتا امکان پذير نيست ، زيرا اولا آنها، اشـرافي بـر همـۀ مصـاديق ندارند تا بخواهند مفهومي عام براي آنها وضع کنند؛ ثانيا حتي اگر اشرافي هم فرض شـود، درک معناي جامع براي همۀ مصاديق توسط مردمان عادي ، امکان پذير نيست و ثالثا همان طورکـه بيـان شد، الفاظ براي مصاديق محسوس وضع شده اند؛ چراکه آنها مورد احتياج و تبادل بوده است .