چکیده:
برهان وجودی از معروف ترین براهین برای اثبات وجود خداوند، در فلسفه ی غرب است . در این مقاله پس از بیان تاریخچه مختصر این برهان ، تعریف خداوند به معنای مورد نظر آنسلم که اصل مبنایی این برهان است ، مورد واجب الوجود بالذات واجب من » بحث قرار گرفت ه و نشان داده شده است که این تعریف با مضمون قاعده ی نزد حکیمان مسلمان تطبیق می کند، با ای ن تفاوت که حکیمان مسلمان ، برخلاف آنسلم درصدد « جمیع الجهات اثبات وجود خدا از طریق این قاعده بر نیامده اند، بلکه فقط به اثبات صفات واجب از این طریق اکتفاء کرده اند .
سپس تقریر نخست این برهان مطرح شده و اشکالا ت مشهور کانت به این تقریر مورد بحث و بررسی قرارگرفته است . به خصوص در پاسخ به اشکالات ، تاملا ت استاد حائر ی یزدی د ر خصوص آن اشکالات نیز تبیین و نقد شده است .
در ادامه ی مقاله به تقریر دوم این برهان براساس استنباط برخی نویسندگان معاصر از بخش سوم کتاب گفتگوی با غیر آنسلم ، پرداخته شده است . این تقریر دوم به گونه ای است که اشکالات کانت به آن وارد نیست . این تقریر خداموجود » می کوشد وجود خدا را بر مبنا ی ضرورت وجود او اثبات کند، بدین صورت که اگر بتوان قضیه ی را ب ه عنوان قضیه ای ضروری الصدق تصور کرد، پ س باید این قضیه در همه ی جهان های ممکن صادق « است مورد بحث قرار « واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات » باشد. در پایان تقریر ملاصدرا از قاعده ی گرفته و نشا ن داده شده است که می توان بیان ملاصدرا از این قاعده را به گونه ای تقریر کرد که با تقریردوم برهان وجودی ، منطبق باشد.
One of the most famous arguments for existence of God in the
Western Philosophy is the Ontological argument. The basic ground for
this argument is st. Anselm's definition of God as that than which no
greater being can be conceived. The definition is comparable with
Muslim Philosophers' definition of necessary being to the effect that
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله پـس از بيـان تاريخچه مختصر اين برهان ، تعريف خداوند به معناي مورد نظر آنسلم کـه اصـل مبنـايي ايـن برهـان اسـت ، مـورد بحث قرار گرفته و نشان داده شده است که اين تعريف با مضـمون قاعـده ي «واجـب الوجـود بالـذات واجـب مـن جميع الجهات » نزد حکيمان مسلمان تطبيق مي کند، با اين تفاوت که حکيمان مسلمان ، برخلاف آنسـلم درصـدد اثبات وجود خدا از طريق اين قاعده بر نيامده اند، بلکه فقط به اثبات صفات واجب از اين طريق اکتفاء کـرده انـد.
بنابراين چنين نيست که بزرگترين موجود فقط در ذهـن موجـود بـوده و در خـارج موجـود نباشد (يعني بزرگترين موجود هم در ذهن موجود است و هم در خارج ) دليل ملازمه : اگر بپذيريم که موجوديت يک شي ء در ذهن همراه با کمالات آن ، حکايت از کمال آن شي ء دارد و در اين صورت حالت آن برتـر از وقتـي اسـت کـه آن شـي ء اصـولا در ذهن تصور نمي شود يا آراسته به کمـالي نيسـت ، مـي تـوان گفـت کـه همـين معنـا در مـورد موجوديت شي ء در عالم خارج نيز صدق مي کند.