چکیده:
مطابقت ماهوی، جنبهای هستیشناختی و جنبهای معرفتشناختی دارد. جنبه هستیشناختی نظریه، عبارت است از وحدت سنخی ماهوی ذهن و خارج؛ به این معنا که ماهیت به معنای «ما یقال فی جواب ما هو» که منحصر در معقولات اولی میباشد، در دو موطن ذهن و خارج موجود است و بر مفهوم و مصداق ماهیت، حقیقتاً صادق است؛ زیرا ماهیت من حیث هی (کلی طبیعی)، نسبت به ذهنیت و خارجیت لابشرط است. مطابقت ماهوی از جنبه معرفتشناختی، معیار ثبوتی صحت قضایایی است که در آنها جنس، فصل و حدّ تام بر ماهیت حمل میگردد؛ بنابراین انکار آن در حکم سفسطه دانسته شده است؛ زیرا نفی مطابقت ماهوی به معنای انکار امکان معرفت در این گونه قضایاست. این نظریه مبتنی بر پیشفرضهای نادرستی است؛ زیرا اولاً لابشرطبودن ماهیت نسبت به ذهن و خارج، مستلزم تناقض است؛ ثانیاً انحصار ماهیت به معقولات اولی بدون دلیل است؛ ثالثاً در این نظریه، مطابقت معرفتشناختی مبتنی بر مطابقت هستیشناختی است، در حالی که این ابتناء، نه بدیهی است و نه ثابت شده است، رابعاً موجودیت ماهیت در ذهن و خارج، مستلزم اصالت ماهیت میباشد. بنابراین نظریه مطابقت ماهوی قابل پذیرش نیست.
خلاصه ماشینی:
جنبه هستيشناختي نظريه ، عبارت است از وحدت سنخي ماهوي ذهن و خارج ؛ به اين معنا که ماهيت به معناي «ما يقال في جواب ما هو» که منحصر در معقولات اولي ميباشد، در دو موطن ذهن و خارج موجود است و بر مفهوم و مصداق ماهيت ، حقيقتًا صادق است ؛ زيرا ماهيت من حيث هي (کلي طبيعي)، نسبت به ذهنيت و خارجيت لابشرط است .
سؤال اصلي اين نوشتار که به منزله علت غايي آن ميباشد، اين است که آيا مباني و پيش فرض هاي نظريه مطابقت ماهوي- مخصوصاً با توجه به اصالت وجود- قابل پذيرش اند؟ سؤالات فرعي ديگر که اهداف مياني بحث را تدارک ميکنند، عبارت اند از: ١- مطابقت ماهوي به چه معناست ؟ ٢- آيا مطابقت ماهوي نظريه اي معرفت شناختي است يا هستيشناختي؟ ٣- اگر اين نظريه هر دو جنبه را واجد است ، کدام يک مبتني بر ديگري است ؟ الف ) نظريه مطابقت ماهوي بر اساس اين نظريه ، هنگام ادراک اشيا، ماهيات آنها (به معناي معقولات اولي) در ذهن به وجود ذهني موجود ميشود (ملاصدرا، ١٩٨١م ، ج ١، ص ٢٦٦/ طباطبايي، ١٣٩٠، ص ٤٧/ مطهري، ١٤٠٤، ج ١، صص ٢٥٩، ٢٦٤ و ٢٦٥-٢٧٠).