چکیده:
در طول تاریخ، بُعد کنترلی دین به لحاظ پیامدهای بیرونی و عینی در حوزههای مختلف اجتماعی و از جمله در زمینهی پیشگیری از جرم همواره مد نظر بوده است. با این حال پیش آمدِ تحولاتی چون انقلاب صنعتی، مادیگرایی افراطی و رفاهزدگی سبب تقلیل نقش خدا از شارعیت به خالقیت و دین از هنجارگذاری به امری صرفا تسکین بخش شد. گریز از دین نه تنها در میان سیاستمداران و سپس آحاد مردم بلکه بیش و پیش از آن در آثار دانشمندان علوم اجتماعی و جرم شناسی قابل ردیابی است. جرم شناسان تحققی با مبنا قرار دادن روشهای کمّی در انجام پژوشهای علمی بسیاری از آثار دین را به عنوان یک متغیر تاثیرگذار بر پدیدههای اجتماعی و از جمله جرم نادیده انگاشتهاند، تا آنجا که میتوان ادعا نمود که در حال حاضر دین با غفلت عامدانه از سوی پژوهشگران جرم شناسی مواجه است. این غفلت از دین و تلاش در جهت بهرهمندی از خرد انسانی به جای معارف الهی با گذشت زمان منجر به پیامدهای در خورد توجهی در عرصهی اجتماع شده است. از جمله آن که به موازات رنگ باختن ابعاد مناسکی و اعتقادیِ دینداری، به ابعاد تجربی و به ویژه پیامدی دین به لحاظ اثرات عینی و ملموس اجتماعی توجه بیشتری شده است. ضمن آن که استفاده از ابزارهای کّمی به منظور بررسی رابطهی دین و جرم باعث شکلگیری ادبیات علمی و مبتنی بر روابط علّی معلولی در این حوزه گردیده و این امکان را فراهم ساخته که با شناخت ابعاد تاثیرگذار دین بر وقوع جرم و برنامهریزی در جهت افزایش دینداری شهروندان در این حوزهها از نرخ جرایم کاست. بر این اساس سوال آن است که با توجه به اینکه عصر مدرن بستر تزلزل دینی را به واسطهی تحولات پیش گفته فراهم آورده آیا در حال حاضر پژوهشهای میدانی میتوانند نقش دین در کنترل رفتار مجرمانه را به اثبات رسانند؟ و در صورت پاسخ مثبت چه ابعادی از دین موجب تقویت خود کنترلی در سطح فردی خواهد شد؟ برای پاسخ به سوالات فوق پژوهش حاضر بر آن است که با استفاده از روش خود اظهاری میزان تاثیر آموزههای دینیدر ارتکاب جرم را مورد بررسی قرار داده و ارتباط این دو متغیر را تبیین نماید.