چکیده:
این مقاله در پی بررسی قرائت، رمزگشایی و تفسیر زنان از سریالهای تلویزیون است. این بررسی بر مبنای رویکرد مطالعات فرهنگی انجام گرفته است. به همین دلیل، چارچوب نظری ما منظومهای از نظریة هژمونی گرامشی و هال و نظریة ترکیببندی در آثار گرامشی و آلتوسر و هال و لاکلاو و موفه است. این پژوهش با استفاده از روش کیفی مصاحبة متمرکز انجام شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که زنان در اغلب موارد با قرائت مسلط یا گفتمان حاکم بر متن(سریال) وارد گفتگو میشوند و ایدهها و ارزشها و معناهای مرجح آن را به شیوة دیگری، یا حتی به شکلی وارونه، رمزگشایی میکنند.
خلاصه ماشینی:
"قصد اصلی ما تحلیل این مسئله است که مخاطبان مختلف، که به سبب قرارگرفتن در جایگاههای اجتماعی متفاوت واجد سوبژکتیویتههای متفاوتی هستند، گفتمان مسلط سریال را که همان ترکیببندی عناصر مختلف است چگونه قرائت میکنند.
افزون بر این، در این سریال تمام ارزشهای حاکم بر جامعه (یعنی ارزشهایی که بلوک قدرت با تکیه بر اصل هژمونیک تثبیت کرده و سیطره بخشیده است) طبیعی و بدیهی جلوه داده میشوند: جایگاه زنان، نقش پدر در مقام رئیس و مسئول خانواده، اطاعت کوچکتر از بزرگتر، بازگشت فرزندان خلاف کار به دامان خانواده و غیره.
این سریال آکنده از معناها و ارزشها و ایدههایی است که با نظام ارزشی حاکم و نظام هژمونیک ـ ایدئولوژیک موجود همساز و همسو هستند: اهمیت و اصالت خانواده؛ قداست و اعتبار دولت؛ این که جامعه چیزی جز تصمیمات افراد نیست (یعنی نفی پیچیدگی روابط انسانی و پیامدهای ناخواستة کنش: اگر تک تک افراد اصلاح شوند، کل جامعه اصلاح خواهد شد)؛ اصالت ارزشهای سنتی و طبیعی بودن سلسله مراتب اجتماعی(نتیجة سرپیچی از پدر و مدیر مدرسه و نیروی انتظامی چیزی جز گرفتاری و بدبختی و استیصال نیست) و غیره.
به طور کلی اگر بخواهیم به نتیجهگیری گفتگوهای مخاطبان دست بزنیم باید بگوییم که گفتمان مسلط سریال کلانتر در پی بازتولید نوعی جهاننگری سنتی است که مبتنی بر دوگانة خیر/ شر، بزرگ/ کوچک و زبردست/ زیردست است، اما چندان موفق به انجام این کار نمیشود."