چکیده:
روح دعوت همه ادیان الهی، اعتقاد به خدای یگانه و پرستش او، و اجتناب از کفر و شرک بوده است. تحقیق حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا صفات ذاتی حق تعالی عین ذات است یا غیرذات؟ در صورتی که اعتقاد به غیریت صفات ذاتی خداوند با ذات درست باشد، آیا انکار غیریت صفات با ذات موجب کفر و تجویز تکفیر منکر میشود؟ به خاطر اهمیت موضوع تکفیر و پیامدهای آن، پژوهشگران همیشه این موضوع را با حساسیت تعقیب کرده و در این زمینه، با تألیف کتاب، مقاله و برگزاری سمینارهای علمی، جهت بررسی مبانی، دلایل، عوامل، پیامدهای اعتقادی، فقهی-حقوقی، اجتماعی، فرهنگی و... کارهای ارزشمندی انجام دادهاند، اما برخی موضوعات مهم، مثل حقیقت توحید، اسلام، ایمان، کفر و شرک که زیر بنای اعتقادات مسلمانان است، ضرورت دارند که مورد پژوهش دقیقتر قرار گیرند. هدف این پژوهش، بررسی ادعای غیریت صفات ذاتی حق تعالی باذات و تکفیر منکران آن از سوی اشاعره و دلایل آنها بر این ادعا و تکفیر است.
خلاصه ماشینی:
1. طرح مسئله در باب چگونگی ارتباط بین ذات و صفات الهی و لوازم اعتقای آن، سؤالات گوناگونی قابل طرح است که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم: ـ معیار مسلمانی از نگاه منابع دینی، آیات، روایات و پیشوایان دینی چیست؟ ـ آیا از نظر آیات، روایات و دانشوران اسلامی، صفات ذاتی خداوند عین ذات است یا غیر ذات؟ ـ آیا از نظر آیات، روایات و اندیشمندان اسلامی، اعتقاد به عینیت ذات و صفات شرط مسلمانی است یا اعتقاد به غیریت و یا هیچکدام؟ ـ آیا اگر کسی همه اصول و ضروریات دین را باور داشته باشد، اما معتقد به عینیت ذات و صفات الهی و یا باورمند به غیریت ذات و صفات الهی نباشد، میتوان او را تکفیر کرد؟ اینها نمونههایی از سؤالاتی است که در مورد چگونگی ارتباط ذات و صفات الهی، قابل طرح هستند.
در گزارشی که علامه حلی از نظر معتزله ارائه میدهد، آنها مثل شیعه قائل به عینیت صفات و ذات الهی هستند: آنچه شیعه و اكثر معتزله بدان قائلاند این است که خدای تعالى قادر، عالم، حىّ لذاته استف به این معنى که ذات او متميّز از سایر ذوات است به اینکه صدور فعل از او صحیح و شئ برای او آشکار و قدرت و علم برایش محال نیست و در این امور به غیرش نیاز ندارد، بلکه اگر در عالم وجود غیر از ذات باری هیچ موجودی نبودی بازهم او عالم و قادر و حی بود.
4. بر فرض درست بودن اعتقاد اشاعره بر اینکه صفات خداوند زاید بر ذات و همانند ذات قدیم است، این اعتقاد جزو اصول و ضروریات دین نیست تا منکر آن محکوم به کفر باشد.