چکیده:
برخی فیلسوفان غربی و متألهان مسیحی اعتقاد دارند خدایی که در فلسفه اثبات میشود، مغایر با خدایی است که دین توصیفش میکند. برخی دیگر از اندیشمندان معتقدند خدای دین شایسته محبت و پرسش است، در حالی که خدای فلاسفه تنها یک واجبالوجود است که شوری در دلها نمیافکند. مدعای دوگانگی خدای دین با خدای فلسفه از منظر قرآن و فلسفه اسلامی پذیرفتنی نیست؛ زیرا طبق قرآن، یکی از اوصاف منحصر در فرد الله تعالی، «شیء غیرمخلوق» است. واجبالوجود فلسفه تنها موجود بدون علت است. پس «شیء غیرمخلوق» وصف انحصاری الله قرآن و واجب فلسفه است. بنابراین مصداق الله و واجبالوجود یکی است. حقیقت مدعای دوم با تمرکز بر صفات ذاتی و فعلی خداوند است. اوصاف فعلی خداوند بیانگر روابط گوناگون خداوند با مخلوقات و انساناند؛ اما صفات ذاتی چگونگی ذات الهی و کمالات او را توصیف میکنند. توجه به اوصاف فعلی خداوند و نقش او در هستی و زندگی انسان، شایستگی او برای محبتورزی و پرستش را نشان میدهد؛ اما فیلسوفان فراتر از این معرفت عمومی، خداوند را به اوصاف کمالش میشناسند و این معرفت به کمال بیپایان و زبیایی کرانناپیدای خداوند عشقی عقلانی در دل میافکند.
Some western philosophers and Christian theologians believe the God proved in philosophy is not the God explained by religion. Some other scholars believe the God of religion deserves love and worship, while the God of philosophy is only a necessary being who does not create any enthusiasm in people’s hearts. The otherness between God of religion and God of philosophy is not acceptable from Qur’an’s view and Islamic philosophy; because one of the unique characteristics of Allah in Qur’an is “non-created thing”. The necessary being of philosophy is the only being without any cause. Therefore, “non-created thing” is a unique description for Allah in Qur’an and the necessary being of philosophy. Therefore, the referent of Allah and the necessary being is the same. The reality of the second claim may be understood by focusing on the attributes of essence and attributes of action. God’s attributes of action explains the different relations between God and the creatures and humans, but the attributes of essence explains God’s essence and His perfections. Noticing God’s attributes of action and His role in the universe and human’s life, one will understand that he deserves love and worship. Further than this common knowledge, the philosophers introduce God with His perfect attributes; and the knowledge of the endless perfection and eternal beauty of God creates a rational love of God in human’s heart.
خلاصه ماشینی:
اديان گوناگون خدا را با نامهايي چون الله ، God و يه وه مي خوانند و او را با صفاتي چون علم و قدرت مطلق ميستايند و پديدآورنده آسمانها و زمينش ميدانند؛ اما وحدت واژگان و حتي همساني برخي صفات الهي در اديان و مذاهب به معناي آن نيست که تنها يک تفسير و برداشــت از حقيقت الوهي وجود دارد، بلکه صــفاتي که در متون ديني اديان متعدد براي خداوند متعال بيان شده يا تفاسير ارائه شده از اين متون هرگز همخواني کامل ندارند.
به اعتقاد ما چه بسا برخي از اين سخنان در نسبت ميان خداي اديان ديگر به خصوص مسيحيت با تصوير خدا در مکاتب فلسفي غرب راست باشد؛ براي مثال يکي از صفات اساسي خداوند در مسيحيت سنتي سه گانگي اوست ؛ در حالي که براهين عقلي يگانگي خداوند را اثبـات کرده، کثرت را از ذات حق تعـالي نفي ميکنند؛ اما از آنجا که فلســفه مورد نظر ما فلســفه اسـلامي است و از ميان اديان الهي نيز دين اسلام را تنها دين الهي تحريف نايافته ميدانيم ، بحث را از منظر فلسفه اسلامي و دين اسلام پي گرفته ، نسبت ميان خداي فلسفه اسلامي (واجب الوجود) با خداي اسلام (الله ) را بررسي خواهيم کرد.
اکنون در بررسـي نسـبت خداي فلسـفه و خداي اسـلام اگر براي اشاره به خدا از وصف واجب يا اوصاف فلسفي معادل آن استفاده شده بود، مسئله روشن بود و به راحتي ميشد نتيجه گرفت که خداي فلســفه همان خداي دين اســت ؛ اما مشــکل اينجاســت که در متون وحياني اســلام کاربســت چنين اوصــافي براي خـداونـد رايج نيســت و همين امر مجال ادعاي تغاير ميان اين دو خدا را فراهم آورده اسـت .