چکیده:
آیین ازدواج در بسیاری از ادیان پیوندی الاهی است که با تشریفاتی صورت میگیرد. هر دین و آیینی برای ازدواج قوانین، مجوزها و منعهایی دارد. از مسائل مهم در آیین زرتشت باستان، ازدواج با محارم است که در میان زرتشتیان باستان رخ داده است. این نوشتار مسئلۀ ازدواج با محارم را در میان زرتشتیان باستان با تکیه بر روایات اسلامی تحلیل و واکاوی میکند. مراد از «محارم» در این مقاله، نزدیکان درجه یک، یعنی دختر، خواهر و مادر، است. با مشاهده مجموعه روایات و بررسی سندی و محتوایی آنها، این نکته به دست میآید که اصل ازدواج با محارم در میان زرتشتیان در برهههای گذشته رخ داده است، گرچه قلت یا کثرت آن از روایات فهمیده نمیشود. روی سخن این پژوهش با زرتشتیان دوران معاصر نیست؛ زیرا آنها این عمل را روا نمیشمرند و در میانشان این نوع ازدواج صورت نمیگیرد.
Marriage in many religions is a divine bond that is performed through rituals. Every religion has rules, permissions and prohibitions for marriage. One of the important issues in Zoroastrianism is incestuous marriage happening among the ancient Zoroastrians. This article analyzes this issue based on Islamic narrations. Here, the term "Maharem" refers to first-degree female relatives, i.e. daughter, sister and mother. By observing the collection of narrations and examining their chain of transmission and content, it is concluded that the incestuous marriage has occurred among Zoroastrians in the past, although its scarcity or multiplicity is not understood from the narrations. This research is not about contemporary Zoroastrians; because they do not consider this type of marriage permissible and it does not take place among them.
خلاصه ماشینی:
١. بدعت بودن ازدواج با محارم محتوای روایات دسته اول این است که ازدواج با محارم عملی انحرافی بوده کـه برخی پادشاهان وارد آیین مجوس کرده اند و سپس مردم نیز به تبع آن به ایـن عمـل مبادرت ورزیده اند.
روایت دیگری از امام علی (عليه السلام): در این روایت ، هماننـد روایـت قبلـی، سـخن از پادشاهی است که بر اثر حالت مستی با یکی از محارمش نزدیکی کرد و سپس امر بـه جواز نکاح با محارم کرد و هر کسی که با آن مخالف بود، در گودال آتش انداخت : وَ رَوَی سَعِیدُْ بنُ جَُبیرٍَ قال َ:َ لمَّا اْنهَزَمَ أَهْلُِ إسْفَْندَهَانََ قالَ عُمَرُْ بنُ اْلخَطَّابِ مَا هُمْ ِبیهُودَ وََ لاَ نصَارَی وََ لاَ لهُمْ کَتابٌ وَ کاُنوا مَجُوساًَ فقَالَ عَِلی بـنُ أَِبـی طَاِلـبٍ (عليه السلام) َبلَی قدْ کانََ لهُمْ کَتابٌ وََ لکنَّهُ رُِفعَ وَ ذَِلک أَنَّ مَِلکاًَ لهُمْ سَکرََ فوََقعَ عَلَـی اْبَنِتـهِ أَوْ َقالَ عَلَی أُخِْتهَِ فلَمَّا أََفاقََ قالََ لهَا کیفَ اْلمَخْرَجُِ ممَّا وََقعْتُِ فیهَِ قاَلتَْ تجْمَـعُ أَهْـلَ مَمْلَکِتک وَُ تخِْبرُهُمْ أََّنـکَ تـرَی نکـاحَ اْلَبَنـاتِ وََ تـأْمُرُهُمْ أَنْ یحِلُّـوهَُ فجَمَعَهُـمْ َفأَخَْبرَهُمَْ فأََبوْا أَنْ یتاِبعُوهَُ فخَدََّ لهُمْ أُخْدُوداًِ فـی اْلـأَرْضِ وَ أَوَْقـدَِ فیـهِ النِّیـرَانَ وَ عَرَضَهُمْ عَلَیهَاَ فمَنْ أََبی قُبولَ ذَِلکَ قذََفـهُِ فـی النَّـارِ وَ مَـنْ أَجَـابَ خَلَّـی سَـِبیلَهُ (مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۴۳/۱۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ۷۰۶/۱۰)؛سعید بن جبیـر روایـت کـرده زمانی که اهل اسفندهان گریختند، عمر بن خطاب گفت ایشان نه یهودی هسـتند و نه نصرانی، و کتابی ندارند و آنها مجـوس بودنـد.
امام صادق (عليه السلام) نیز در توبیخ فردی که شخص زرتشتی را به سبب ایـن ازدواج سرزنش کرد، فرمود این نکاح جزء آیـین و دیـن آنهـا اسـت .