چکیده:
استناد به قواعد عقلی در استنباط فقهی، مورد مناقشه بسیاری از حکیمان و فقیهان متاخّر واقع شده و عمدتا با اشکال خلط میان حقایق و اعتباریات، به استدلال های عقلی مجتهدان در آثار فقهی و اصولی مناقشاتی وارد کرده اند. با استقراء در این خصوص به سه دیدگاه مهم دست می یابیم: منع کلّی استفاده از قواعد عقلی در استنباط فقهی، عدم منع از استناد به قواعد عقلی، و قول به تفصیل میان قواعد عقلی.
اتّخاذ مبنا در این مساله، مبتنی بر تحلیل دو بحث صغروی و کبروی است؛ بحث صغروی از این که آیا گزاره های اصولی و فقهی، حقیقی است یا اعتباری؟ و در فرض اعتباری بودن، بحث کبروی پیرامون این که آیا استناد به قواعد عقلی در اعتباریّات صحیح است یا خیر؟
در این نوشتار، با هدف تمرکز بر جایگاه قواعد عقلی در استنباط فقهی، به دفاع از اصولیان عقلگرا برآمده و ضمن تحلیل مبانی و ادلّه در دو بحث صغروی و کبروی، به اشکال خلط حقایق و اعتباریّات پاسخ داده و درصدد اثبات این فرضیه بر می آئیم که در راستای استنباط احکام فقهی، بر اساس پشتوانه حقیقی ای که اعتباریّات شرعی دارند می توانیم از قواعد علوم حقیقی و عقلی استفاده کنیم و در این راستا، ضابطه و نظریّه تفصیلی جدیدی را برای استناد به قواعد عقلی در استنباط احکام شرعی بیان خواهیم کرد.
scholars and jurists, mainly by challenging between facts and credentials. They have disputed the jurisprudents' rational argumentations as put forward in their works. By induction in this regard, we achieve three important views: general prohibition of the use of rational rules in jurisprudential inference, non-prohibition of quoting rational rules in jurisprudential citation, permissibility of citing to rational rules, and promising in detail among the rules of reason. Adopting a basis for this issue depends on the analysis of two minor and major debates; the minor discussion is that whether the Osuli and jurisprudential propositions are factual or credential. Assuming on its credential nature, it is argued that if the major issue regarding the citation of rational principles in credential discussion is true or not. In this paper, with the aim of focusing on the position of rational rules in jurisprudential inference, the authors support the rationalist principles and by analyzing the principles and arguments in both minor and major debates have focused on the problem of facts and credentials confusion to prove this assumption that in order to deduce the rules of jurisprudence, based on the real support that religious laws and credentials have, we can use the rules of real and rational sciences, and in this regard, we will express a new detailed theory and standard to cite the rules of reason in deriving religious rules.
خلاصه ماشینی:
و بحث کبروي پيرامون رابطه ميان قواعد عقلي و مسائل فقهي و اصولي و اين که آيا استناد به قواعد عقلي در اعتباريات صحيح است يا خير؟ اين مسأله در کتب و مقالات مختلفي در خصوص اعتباريات و تأثير قواعد فلسفي در مباحث اصولي مورد بررسي قرار گرفته اما استقراء مباني در اين مسأله ، پاسخ به اشکالات متأخران و همچنين بيان معيار براي بکارگيري قواعد عقلي در استنباط فقهي، کمتر مورد پژوهش واقع شده است که توجه به اين امور مهم از ويژگي ها و ابتکارات اين نوشتار محسوب ميشود.
(طباطبائي، ١٤٠٢: ١٥/١) تقسيم ادراکات بشري به حقيقي و اعتباري عمدتا در کتب فلسفي بيان شده و از ميان متأخران از همه بيشتر مرحوم علامه طباطبائي که در واقع مبتکر و توسعه دهنده اين بحث هستند، به اين امر پرداخته و در آثار مختلف خود بخصوص در کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم در مقاله اي تحت عنوان «ادراکات اعتباري» به طور مفصل حقيقت معناي اعتبار و اعتباري را در فلسفه و علوم ديگر بيان کرده است .
٢٣ استدلال بر عدم امکان ارتباط ميان حقايق و اعتباريات علامه طباطبائي و مرحوم شهيد مطهري معتقدند که ميان ادراکات حقيقي و اعتباري ارتباطي وجود ندارد، بنابراين اگر مقدمات استدلال ما از قضاياي حقيقي باشد نميتوان از آنها در امور اعتباري نتيجه گيري کرد و لذا حتي از گزاره هاي بديهي فلسفي مانند استحالۀ دور و تسلسل نميتوان در اعتباريات از قبيل مباحث فقه و اصول استفاده نمود.