چکیده:
چکیده: روایت «الطَّلَاقُ بِیدِ مَنْ أَخَذَ بِالسَّاق»، که در پژوهشهای حقوق اسلامی، از آن به عنوان «حدیث نبوی»، «ضابطۀ فقهی» و «قاعدۀ فقهی» بحث شده است، یکی از مهمترین مستندات مدعیان حق انحصاری مردان در انحلال نکاح به شمار میآید. همچنین رویۀ قضایی ایران که متأثر از فقه اسلامی و اندیشۀ فقهای امامیه است، نیز از آن متأثر بوده و در آرای محاکم تالی و عالی ایران، فراوان بدان استناد میشود. از این رو، پرسش اصلی ما این است که آیا روایت مذکور از مبانی و پیشتوانۀ محکم سندی و محتوایی برخوردار است؟ بررسیهای تاریخی نشان میدهد که نزد فقهای متقدم شیعه نزدیک به عصر تشریع (ابنبابویه، شیخصدوق و سیّدمرتضی)، انحلال نکاح حق انحصاری مردان نبوده و همچنین بازپژوهی روایت الطلاق با استفاده از روشهای حدیثشناسی، معناشناسی، اصولی و فقهی حاکی از آن است که روایت «الطَّلَاقُ بِیدِ مَنْ أَخَذَ بِالسَّاق»، از اعتبار لازم سندی برخوردار نبوده و محتوای آن نیز نمیتواند به عنوان حق انحصاری مردان در انحلال نکاح مورد استناد محاکم قضایی ایران و کشورهای اسلامی قرار بگیرد.
The hadith “ Al-Talaq bi-ya-di man ʿakhadha bi-al sak) ”, renown as “ Hadith Nabawi” (that contains the words that Prophet Muhammad spoke himself) , “Jurisprudential Criterion” or “ Jurisprudential Rule” is one of the most important reasons cited by those scholars who believe that the right to terminate the marriage contract is exclusively granted to men. Have been considerably influenced by Islamic rules and Shiʿa scholars, Iranian case law also reflects the abovementioned approach on divorce so that a number of supreme court decisions refer to “al-Talaq”, as an authority that attributes the right of ending marriage contract entirely to the husbands. Now, given the significance of “al-Talaq”, main questions are that; how compelling is the narrative of aforementioned hadith? is its evidential and substantive background sufficiently strong to make it as a ruling authority? Studying valuable amount of historical resources shows that for pioneering Shiʿa jurists who had lived immediately after the Islamic legislation era, the right to terminate marriage contract was not an exclusive power for husbands. Additionally, revising “al-Talaq” by means of chronology, Hadithology, semantics and jurisprudential principles demonstrate that “al-Talaq” is based on insufficient and weak evidence. Also, the context of this hadith cannot be adduced as an authority for men’s exclusive right of divorce in Iranian and Islamic courts.
خلاصه ماشینی:
همچنین از بازپژوهی روایت الطلاق با استفاده از روش های حدیث شناسی، معناشناسی، اصولی و فقهی این نتیجه حاصل می شود که روایت «الçطˎلاق بید ˎمنْ أخˎذˎ بالسçاق »، از اعتبار لازم سندی برخوردار نبوده و محتوای آن نیز نمیتواند به عنوان حق انحصاری مردان در انحلال نکاح مورد استناد محاکم قضایی ایران و کشورهای اسلامی قرار بگیرد، مگر آنکه مدعای انحصاریون از طریق ادلۀ دیگر ثابت باشد.
». ˑˑ تاکنون مغفول مانده و معلوم نیست با وجود شهرتی که برای حدیث نبوی الطلاق گفته اند، بیان روایتی مشابه با همان مضمون از سوی خلیفۀ دوم چه وجهی داشته ، حساسیت و تردید نگارنده را به موضوع دوچندان ساخت و مصمم نمود تا روایت الطلاق را با روش های حدیث شناسی، معناشناسی، اصولی و فقهی مورد بررسی و بازپژوهی قرار داده و در چند محور اعتبار روایت مذکور را از حیث سند و نیز دلالت آن بر حق انحصاری مردان در انحلال نکاح بکاود و در خاتمه ، برایندی از این پژوهش را به دست دهد و ثابت نماید که روایت «الط̧cلاˎˏق بید مˎن ˓ أˎخˎذˎ بالس̧cاق »، از اعتبار لازم سندی برخوردار ˑ ˑˑ نبوده و محتوای آن نیز نمیتواند به عنوان حق انحصاری مردان در انحلال نکاح مورد استناد محاکم قضایی ایران و کشورهای اسلامی قرار بگیرد، مگر آنکه مدعای انحصاریون از طریق ادلۀ دیگر ثابت باشد!