چکیده:
اسراف نکردن در قتل عبارتی برگرفته از آیه 33 سوره اسراء قرآن کریم است؛ در این آیه پس از بیان حرمت قتل انسان و حق ولی دم مقتولنسبت به قاتل، از زیادهروی در قتل منع شده است، ظاهرعبارت آیه با لحاظ عبارت قبلی آن ناظر به زیادهروی نکردن در قصاص نفس است ولی با لحاظ اطلاق قتل میتوان شامل مواردی هم دانست که شخص مستحق سلب حیات مثل اعدام است، بر این اساس اگر مجرمی محکوم به سلب حیات شود نباید درد و رنج جسمی و روانی دیگری بر وی تحمیل کرد که از جمله آنهااجرای مجازات سلب حیات با استفاده از طناب دار است چراکه موجب به طول کشیدن آنو لزوماً درد و رنج مضاعف می شود لذا باید از وسیله دیگری مثل بیهوش کردن که موجب سرعت در سلب حیات است استفاده کرد. همینطور مجرمی که مرتکب چندین جرم و مستحق چندین مجازات از جمله سلب حیات است تداخل مجازاتهادر مجازات سلب حیات باعث اسراف در قتل است. از طرف دیگر با لحاظ اینکه مجازات قصاص نفس حقالناسی است تاخیر در اجرای آن تا زمانی که اولیاء دم درخواست نکردند فرصت زندگی دادن به محکوم است در این صورت بایسته است وی تا اجرادر زندان نگهداری شود که نمیتواند اسراف در قتل باشد زیرا تحمل زندان اخف از قتل است.
Not exceed limits in taking life is a phrase derived from verse 33 of the Surah al-Asrain the Holy Qur'an; In this verse, after expressing the unlawfulness for the murder of man and the right of victim's avengers of blood to the murderer, excessive killing is prohibited to commit, the appearance of the verse and the phrase before it, is about not exceeding in retribution of a person, but considering the generalization of murder. It can also include cases where a person deserves to be deprived of life like execution, so that if a person is convicted to be deprived of life he should not be subjected to any other physical and psychological suffering, including the implementation of the deprivation of life penalty by using a rope, which would prolong it and necessarily double the suffering. Therefore, we have to use different means, such as anesthetics with conditions and firearms that speed up the deprivation of life penalty. The same is true when a criminal has committed several crimes and deserves several punishments, including deprivation of life, the interference of the punishments in deprivation of life causes exceeding limits in taking life. On the other hand, given that the punishment for retribution is a sin against mankind and is due to men, the delay in its implementation until the request of the avengers of blood is giving the convicted person an opportunity to live, then he must be kept in jail until the implementation, which cannot be exceeding limits in taking life because incurring jail is lower than killing.
خلاصه ماشینی:
صدور حکم به مجازات کردن فردي که کاملا ناخواسته عاجز از دفاع از عملکرد خودش است در واقع اجراي حکم بدون رسيدگي و محاکمه است زيرا چه بسا اگر هوشيار و از سلامت عقل برخوردار بود بالحاظ اشراف به شرايط ارتکاب جرم بهتر از هر کس ديگري ميتوانست از خود دفاع کند تا موجب برائت يا مجازات ديگري غير از سلب حيات گردد، حتي اگر براي متهم مجنون وکيل تسخيري تعيين شود چون اين وکيل درک و دفاعي از متهم ندارد او نميتواند واقع بينانه در دفاع از موکل خود را تدارک نمايد لذا به انصاف و عدالت است بدون استماع دفاعيات وي حکم به سلب حيات او صادر نشود، از طرف ديگر با لحاظ آموزه هاي فقهي مثل اصل احتياط در دماء(محقق اردبيلي، بي تا، ٣، ٨٩-٨٨)و قاعده ي «تدرء الحدود بالشبهات »(محقق اردبيلي، بيتا،١٦٧،١٣)که دلالت بر تضييق محدوده ي احراز و اجراي کيفر و قتل دارد و همان طور که ماده ١٤٠ قانون مجازات اسلامي شرط مسؤوليت کيفري را عقل ، بلوغ و اختيار فرد حين ارتکاب جرم ميداند شرط محاکمه هم داشتن عقل حين دادرسي است ،چرا که بدون ترديد عقل و نطق ( اظهار عاقلانه ) متهم را بايد از ملزومات دفاع در دادرسي عادلانه تلقي کرد، والا در صورت صدور حکم به قصاص نفس و اجراي آن از جهت اسراف در قتل ميتواند محل تامل باشد.