چکیده:
در میان عوامل مختلفی که در اثرگذاری طبقه متوسط جدید بر کنشهای مردم سالارنه دخیل هستند، انسجام و همسازی ایدئولوژی اقشار مختلف طبقه متوسط جدید بسیار مهم و حائز اهمیت است. اهمیت بررسی این مسئله در فضای اجتماعی-سیاسی ایران پس از انقلاب اسلامی بدین خاطر است که علیرغم رشد و توسعه بیسابقه طبقه متوسط جدید نسبت به دیگر طبقات از یکسوی، و وجود نظریات مختلفی که بر رابطه مستقیم رشد طبقه متوسط جدید و توسعه مردمسالاری تأکید میکنند از سوی دیگر، این طبقه قادر به توسعه شاخصهای مردمسالارانه نبوده است. حال سؤالی که مطرح میشود آن است که چه عاملی در عدم تحقق خواستههای مردمسالارانه طبقه متوسط جدید دخیل بوده است؟ در پاسخ، میتوان فرض کرد که از میان عوامل مختلف اثرگذار بر رابطه فوق، وجود تعارضات ایدئولوژیک در لایههای طبقه متوسط جدید، عامل مهم و اثرگذاری است که موجبات بسط شاخصهای مردمسالارانه را فراهم نیاورده است. یافتههای نوشتار حاضر که از طریق مطالعات کتابخانهای-اسنادی و روش کمی-توصیفی بدست آمده است نشان میدهد که علیرغم تصور بسیاری از محققان از وجود وحدت و یکپارچگی ایدئولوژیکِ طبقه متوسط جدید، اما این طبقه چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی تاکنون دارای گرایشهای ایدئولوژیک متعدد و بعضاً متعارض باهم بوده است؛ امری که مآلا بر عدم توفیق این طبقه در بسط شاخصهای مردمسالاری بسیار اثرگذار بوده است.
Among varied factors which through them new middle class could affect democratic action, the cohesion of different parts of new middle class has an important role. The importance of conducting a research on this topic in Iran social-political sphere after revolution is that in spite of the new middle class decrease relative to other classes and in spite of being a direct relationship between new middle class and democratic development based on many theories, the new middle class has not been able to develop democratic process according to its demand. Accordingly, the question of this paper is, which factor has affected the new middle class so as not to satisfying its democratic demand? In response, the hypothesis would be that, among varied factors, the ideological gaps of different parts of new middle class is an important factor by which the new middle class has not been able to satisfy its democratic demand. The findings, which has been conducted through library research and quantitative-descriptive method, shows that in spite of a public conception that new middle class has a cohesive ideology in Iran, reversely, the new middle class has different and conflictive ideological gaps before and even after Islamic revolution. Thereby, the above-mentioned factor has had an expanded effect on new middle class defeat to reach its democratic demand.
خلاصه ماشینی:
ازايـن روي، سـؤالي کـه طبيعتـا بـه روي محقق و هر انديشـمندي گشـوده ميشـود آن اسـت کـه چه عواملي در عدم تناظر مسـئله رشـد طبقه متوسـط جديـد و تحقق توسـعه سياسـي وجـود دارد؟ به بيانديگـر، عليرغـم رشـد کمـي طبقـه متوسـط جديـد بـر طبق بسـياري از آمارهـاي موجود به بيـش از ده ميليـون از جمعيت فعال اقتصـادي کشـور، چـه عواملـي بـر کنش سياسـي طبقـه متوسـط جديد به سـمت نظامـي کامـلا مردمسـالارنه اثرگـذار بوده انـد؟ در پاسـخ بديـن سـؤال، ميتـوان عوامل مختلفـي را مطـرح کرد: عوامـل مختلفي همچـون فضـا يـا ذهنيت مذهبـي جامعه ايـران به طورکلـي، عدم نهادينه شـدن کنش سياسـي طبقـه متوسـط جديـد در قالـب احـزاب و گروه هـاي سياسـي، تفاوتهـاي اقتصـادي ميـان لايه هـاي طبقـه متوسـط جديـد، وابسـتگي طبقـه متوسـط جديـد بـه بوروکراسـي دولتـي، بسـيج تـوده اي طبقـات پاييـن و خنثيسـازي دسـتاوردهاي سياسـي طبقه متوسـط جديـد و غيره .
مـدل نظـري حاصـل از مباحـث مطـرح شـده تاکنـون را ميتـوان به شـکل ذيل قابـل ترسـيم کرد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) تعارضاتايدئولوژيک طبقه متوسط جديد تفاوتهـا و تعارضـات ايدئولوژيـک ميـان لايه هـاي طبقه متوسـط جديـد قبل و بعـد از انقـلاب اسـلامي از يک سـوي، وحـدت و يکپارچگي کنش سياسـي طبقه متوسـط جديـد به منظـور توسـعه مردمسـالاري را دچـار مشـکل کـرده و از سـوي ديگـر، نيـز موجب بـروز تعارضاتـي ميان اقشـار اين طبقـه گرديده اسـت ؛ چراکه ، طبقـه متوسـط جديـدي کـه داراي ايدئولـوژي منسـجم مردمسـالارانه باشـد قـادر اسـت تـا بـا ابزارهـاي مختلف همچـون مشـارکت و نظارت بـر عملکرد سياسـي، نظـام سياسـي موجـود را به سـوي اصلاحـات سـاختارانه به منظور تجلـي و تحقق رقابـت سياسـي متنوعتر و گسـترده تر سـوق دهد.