چکیده:
در دیدگاه سنتی، استعاره امری تزیینی و مربوط به زبان ادبی و قابل حذف از زبان علمی و فلسفی است. همچنین مطابق این دیدگاه، مبنای شکلگیری استعاره، شباهت عینی بین دو پدیده است. اما در دیدگاه معاصر نه تنها زبان ادبی بلکه زبان علمی و فلسفی نیز استعاری است و مبنای شکلگیری استعاره علاوه بر شباهتهای عینی، انواع شباهتهای ساختاری غیرعینی و همبستگی در تجربه نیز میتواند باشد. در دیدگاه معاصر، استعاره، انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است. مطابق این رویکرد، مفاهیم فلسفی از طریق استعارهها مفهومسازی میشوند. لیکاف و جانسون معتقدند خودِ ذهن و فرآیندهای ذهنی توسط استعاره مفهومسازی میشوند. در این مقاله نشان داده میشود شیخ اشراق نیز ذهن و کنشهای ذهنی را توسط استعاره ساختاربندی میکند. جنبههای مختلف ادراک در معرفتشناسی سهروردی توسط مفاهیمی مانند دیدن، اشراق، دستکاری اجسام، ساختمان، محاسبه ریاضی و حرکت مفهومسازی میشوند.
Regarding the classical theory, metaphors have been regarded as decorative things, belonging to the literary language and distinctive from philosophical and scientific language. Besides, according to this theory, the basis of the forming of metaphors is the similarity between two phenomena. However, considering the contemporary theory, not only the literary language but also the scientific and philosophical ones are metaphorical. Moreover, the basis of the forming of metaphors is not only the objective similarities, but also the non-objective ones and experiential co-occurrences. In the contemporary theory, a metaphor is the transition of the source domain structure to the target domain. According to this theory, philosophical concepts are conceptualized through metaphors. Lakoff and Johnson believe that mind is conceptualized through metaphors. The present article shows that Shaykh al-Ishaq (Suhrawardi) would also structure the mind through metaphors. In Suhrawardi's Epistemology, different aspects of perception are formulated through concepts such as seeing, illumination, manipulating objects, Constructions, mathematical calculations, and motion.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله نشان داده مي شود شيخ اشراق نيز ذهن و کنش هاي ذهني را توسط استعاره ساختاربندي مي کند.
جنبه هاي مختلف ادراک در معرفت شناسي سهروردي توسط مفاهيمي مانند ديدن ، اشراق ، دست کاري اجسام ، ساختمان ، محاسبه رياضي و حرکت مفهوم سازي مي شوند.
در اين مقاله نشان داده مي شود که اغلب استعاره هايي که ليکاف و جانسون در مورد ذهن بيان کرده اند در معرفت شناسي شيخ اشراق نيز قابل مشاهده است .
سه حالت از اين استعاره وجود دارد که در آن ها تفکر به مثابه سه کارکرد فيزيکي متفاوت يعني دست کاري اجسام ، ادراک کردن و حرکت مفهوم سازي مي شود [٤، ج ۱، ص ۳۳۷-۳۳٦].
براي مثال ، به نظر ليکاف و جانسون ، دکارت اين نظريه در باب ديدن را به نظريه معرفت ،که شامل نتايج استعاري زير است منتقل مي کند: اگر مفهوم و معنايي در ميدان ديد ذهن ، که مي تواند بشناسد، قرار داشته باشد و اگر اين تصور و معنا به اندازه کافي توسط «نور» ذهن «روشن شده باشد» و هيچ مفهوم ديگري هم روي آن را نپوشانده باشد، آن گاه ذهن اين مفهوم را با تمام ً جزئيات و همان گونه که واقعا هست خواهد شناخت و آن را از ديگر مفاهيم متمايز خواهد ساخت [٤، ج ۲، ص۱٠٠].
۲. استعاره «معرفت ، شنيدن است » معرفت مثالي فقط منحصر به ديدن نمي شود بلکه نفس در عالم مثال توسط شنيدن نيز علم حاصل مي کند: و ما يتلقي الأنبياء و الأولياء و غيرهم من المغيبات ......