چکیده:
«طرح دلالت زبانی»، درمقابل «دلالت منطقی»، رابطهی «لفظ» و «معنا» را در «زبان طبیعی» بازنمایی میکند. در این طرح، فرایند «دلالت»، وابسته به «کاربرد» و بهوسیلهی عامل «تفسیر» انجام میگیرد اما دلالت منطقی، تنها تابع قرارداد است. مروری بر آثار زبانشناختی مسلمانان نشان میدهد که نظریهی دلالت میان آنها بهصورت طیفی از دلالت منطقی تا دلالت زبانی، و بیشتر متأثر از رویکرد منطقی است؛ حالآنکه قرآن کریم و روایات در فضای «زبان طبیعی» صادر شدهاند. ازاینرو بایسته است دلالت الفاظ کتاب و سنت در ساختار دلالت زبانی تبیین گردد؛ نه دلالت منطقی. درنتیجه، دلالت الفاظ علاوهبر «سیاق متن» به «کاربرد» نیز وابسته و فعالیت «تفسیر» در آن نقشآفرین خواهد بود. براینپایه «کاربرد»، در تفسیر قرآن کریم: موقعیت الفاظ در فضای نزول و خطاب آیات، و در روایات: مورد و موقعیت صدور حدیث است. ریزگان و کاربست این رویکرد در علوم قرآن و حدیث، پژوهشهایی جداگانه میطلبد.
The “linguistic denotation” scheme in this paper, vs. the “logical denotation”, represents the relationship between “words” and “meanings” in “natural languages”. In this scheme, the process of “denotation” is dependent on “application” and is performed by “interpretation”, but in logical denotation, it is only a function of contract. However, the Holy Quran and Traditions have been issued in the atmosphere of natural language. Therefore, the meaning of the Kitab and Sunnah must be explained in the structure of linguistic not logical denotation. So, the meaning of words, in addition to the “co-text”, also depends on the “context or application”, and interpretation activity plays a great role in it. Accordingly, “application” in the literature of interpretation of the Quran is: the occasions and addresses of revelation, and in Tradition is: the conditions and situations of the Hadith issuance. Details and applications of this approach in Quranic and Hadith sciences require further researches.
خلاصه ماشینی:
مروري بر آثار زبان شناختي مسلمانان نشان مي دهد که نظريه ي دلالت ميان آنها به صورت طيفي از دلالت منطقي تا دلالت زباني ، و بيشتر متأثر از رويکرد منطقي است ؛ حال آنکه قرآن کريم و روايات در فضاي «زبان طبيعي » صادر شده اند.
با تأمل در تعريف نشانه ، به عنوان : «هر شي ء که بر شي ء ديگري غير از خود دلالت مي کند» [نک : ۱۹، ص٤۱؛ ۳۳، ص۱۷]، مي توان درباره ي نشانه بودن الفاظ بر معاني چنين استدلال کرد: دانسته است که لفظ ، مخاطب را به چيزي فراتر از خود، يعني «معنا»١ ، رهنمون مي سازد؛ ازآنجاکه معنا نزد يک فرد، براي ديگران نامعلوم يا ناپيداست ، او با بيان الفاظ و نشانه هاي زبان ، مخاطب را بر معناي مورد نظر دلالت و راهنمايي مي کند.
براي نمونه در دوران اخير کتاب بيولوژي نص [٤٠] به بررسي دستاوردهاي دانش نشانه شناسي در تفسير قرآن کريم ، مقاله ي «درآمدي بر استفاده از روش هاي «معناشناسي » در مطالعات قرآني » [٤۷] به معرفي برخي روش هاي معناشناسي در اين حوزه ، و مقاله ي «توسعه تاريخي دلالت معنايي در زبان دين » [۲] به گمانه زني پيرامون «دلالت زباني » و نقش آن در «زبان دين » مي پردازد.
دلالت ، نه پديده اي يک به يک و جامد، بلکه فرايندي عقلي - زباني است که براساس تفسير و تحليل نشانه هاي زبان انجام مي شود؛ دراين صورت مخاطب مي تواند در کاربرد معين ، معناي مورد نظر فرستنده ي پيام را دريابد.