چکیده:
پرسش از نظم اجتماعی و چگونگی ماندگاری جوامع همواره در محور مباحث جامعهشناسی قرار داشته است. تاملات نظری، تجارب عینی و اتخاذ سیاستهای اجتماعی، پیوسته بر عمق درک چیستی و چگونگی نظم اجتماعی افزوده است. بر این اساس، پرسش اصلی در مقاله حاضر عبارت است از اینکه در پاسخگویی به مسئله نظم اجتماعی کدام یک از انواع کنش متقابل (گسسته یا پیوسته) غلبه داشته است؟ بازخوانی کلاسیکها از یک طرف و دقت در میزان قوت و گستره جریانهای بازگشت به تعاون، تعاونی و انجمنگرایی از طرف دیگر، ضمن آنکه نشان داد تلاشهای فراوانی در دوره مدرن برای پاسخگویی به نیاز همبستگی اجتماعی و نظم اجتماعی پایدار و پویا انجام شده است، اما این واقعیت را نیز آشکار ساخت که همواره کنش متقابل گسسته بر کنش متقابل پیوسته (یاریگری) ترجیح داده شده و بلکه جایگزین آن گردیده است. از اینرو، میتوان گفت که پاسخها به پرسش نظم اجتماعی، علیرغم تنوعشان بر محور کنش متقابل گسسته استوار گردیدهاند. بهنظر میرسد تقدم تاریخی و اجتنابناپذیر تغییرشناسی بر شناخت نظم و ماهیت ایدئولوژیهای موثر در جامعهشناسی، سهم بهسزایی در پیدایی این وضعیت داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
عدم شناخت نظم اجتماعي از يک سو و کوشش براي اشراف بر چگونگي آن از سوي ديگر، موجب شده است ، بنياديترين مفهوم جامعه شناسي يعني مفهوم «جامعه » همچنان محل بحث و مناقشه باشد و به قول پيتر هميلتون «تلاش براي فهرستي از مفاهيم گوناگون آن که در جامعه شناســي به کار ميروند مانند اين اســت که دانه هاي شن را در يک ساحل حتي خيلي کوچک بشماريم ».
حال بايد پرســيد با توجــه به جايگاه بيبديل «ياريگري ١» ـ کــه در اين مقاله براي امکان پذير شدن گفتگو و پيگيري موضوع ، مفهوم «کنش متقابل اجتماعي پيوسته » به عنوان معادل آن در نظر گرفته شــده است ـ در استقرار نظم اجتماعي پايدار و پويا، تلاش هاي عالمان علوم اجتماعي و خصوصا جامعه شناســي چه دستاوردي در اين زمينه به ارمغان 56 آورده اســت ؟ به بيان ديگر، با عنايت به زمينه هاي رواج درک ســلبي از نظم اجتماعي، نظرورزيها و تجارب جامعه شناسانه تا چه اندازه توانسته اند شناختي از ياريگري به مثابه وجه و فهم ايجابي نظم اجتماعي به دست دهند؟ شايان ذکر است که طرح اين مسئله ، فراتر از تأملي نظري درخصوص نظم اجتماعي اســت .
ناگفته نماند که وجود برخي مفاهيم نظير Altruism که به صفت ايثاري و [دگرياري ١]، ترجمه شــده و معمولا به عنوان وجه متخالف خودخواهي در نظر گرفته ميشود، عبارت است از اصل رعايت توأم با از خودگذشتگي نيازها و منافع ديگران (آبرکرامبي و ديگران ، ١٣٦٧: ٣٣) و يا برخي مدل هاي نظري که به تعبير گيروشه افرادي چون پارسونز و هومنز ســعي کرده اند آنها را ارائه دهند تا براســاس آن بتوانند نظريه جامعه شناسي عمومي بنا کنند (روشــه ، ١٣٧٠ب : ٣٧)، فاقد مميزهاي يک مدل نظري گويا هستند.