چکیده:
شهریار از بزرگترین شاعران معاصر است که اشعارش از اقبال جامعه برخوردار
بوده است.
وی به عنوان شاعری غزل سرا شهرت یافته است و میراث دار بزرگانی چون
سعدی، حافظ و نظامی قلمداد می شود. اما در عین حالی که شهریار یک روی
به سمت گذشته ی پربار شعر فارسی دارد یک روی نیز به گرایش و تمایل به
سبک های ادبی معاصر دارد که از میان آن سبک ها، رمانتیسم فارسی مورد
علاقه ی شهریار بوده است وی با تلفیق مفاهیم و مضامین عرفانی ادبی حافظ
و سایر شعرای سبک عراقی با مبانی رمانتیسم توانس ت پیوندی میان آنها ایجاد
کند. در این مقاله نگارنده ابتدا به بسط و توضیح این جریان پرداخته و سپس
به تاثیر پذیری شهریار از شاعران معاصر خود از جمله نیما یوشیج در تاسی از
سبک رمانتیسم واثر پذیری از نظامی در خلق ایمازهای ادبی بدیع اشاره کرده و
در آخر به بررسی عناصر شعر در اشعار وی به طور مختصر پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
در دوران زندگي شهريار شاعران ديگري نيز به سبک رمانتيسم شـعر مـي سـرودند کـم نبودند از جمله فريدون توللي ، نادر نادرپور، اما شعر شهريار به جهـت داشـتن پيرنـگ عميق عرفاني در مرتبه ي بالاتري از اشعار سـاير شـاعران رمانتيـست قـرار داشـت کـه نتوانسته بودند ميان مفاهيم و تعابير محض عشقي و افکار متعالي ارتبـاطي ايجـاد کننـد «مضامين عرفاني در سراسر ديوان شهريار خودنمايي مي کند و به نظر مي رسـد تفـاوت اساسي او با ديگران در اين است که رمانتيسم او رنگ و بويي از تغزل رمانتيک مولـوي و عارفان ايراني را با خود دارد.
جوهره ي اصول رمانتيک از جمله عاطفه و تخيل قدرتمند در وجـود شـهريار بـه وديعه نهاده شده است و باعث ارتباط محکم تر اشعار وي با رمانتيسم مـي شـود و ايـن شايد بي ارتباط با تجربه ي عشقي شهريار نباشد: نالم از دست تواي ناله که تاثير نکردي گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصير نکردي شرمسار توام اي ديده از اين گريه خونين که شدي کور و تماشاي رخش سير نکردي (عاطفي ،٧٥:١٣٨٦) «تم هاي اشعار شهريار، عشق و وصف طبيعت و موضوعات فلسفي و اجتمـاعي اسـت .
»(عليزاده ، ٦٢:١٣٧٤) ٢ـ بررسي مولفه هاي اشعار رمانتيک : ٢-١- عاطفه : «زمينه دروني و معنوي شعر است به اعتبار کيفيت برخورد شاعر با جهان خارج و حوادث پيرامونش » (شفيعي کدکني ،٨٦:١٨٣) نوع عواطف هر فردي سايه اي از «من » اوست و اين «من »هاي چندگونه هستند: ٢-١-١- «من » شخصي : در اين نوع اشعار بر محور شخصيت دروني خود و صفات و روحيات خويش گام برمي دارد و شايد بتـوان گفـت شـاعر بـه زبـان نوسـتالژي روي مي آورد که شرح ايام سپري شده ي زندگي و مضامين عشقي است .