چکیده:
در میان انواع مختلف ادبیات فولکلوریک، افسانههای آذربایجان جزو
طرزتفکر و خصوصیات ملی، آداب و رسوم و معیشت مردم آذربایجان دراعصار
مختلف تاریخ ارائه میدهد. وسعت اطلاعات، تنوع موضوعات و قدمت
تاریخی ارائه شده در این داستان ها، آذربایجان را به عنوان یکی ازکانونهای
آفرینش و تاثیرگذار افسانههای عامیانه معرفی کرده است. بررسی طرح شناختی
افسانههای آذربایجان کمک قابل توجهی جهت پی بردن به اعتقادات، باورهاء
آداب و رسوم و مردم آذربایجان است. اعتقادات و باورهایی که سرشار از
اتفاقات جادویی شگفتانگیزاند، که با دخحالت موجوداتی نظیر دیو و پریزاد و
... شکل میگیرند و در آنهاحوادث خارقالعاده به صورت خلقالساعه رخ
میدهند؛ یعنی زمینه چینی مناسبی برای این رخدادها ارائه نمیشود. با عنایت
به این مسئله این مقاله برآن است تا با رویکرد طرحشناختی و روش
توصیفی تحلیلی، پیرنگ سی افسانة آذربایجان را مورد مطالعه قراردهد و به
بررسی و تحلیل آغازبندی، میانه و پایانبندی این افسانهها بپردازد. با بررسی
طرح شناختی افسانههای آذربایجان این نتیجه حاصل شدکه، بخشآغازین و
افسانهها است و اساس آفرینش اغلب این افسانهها برارائة پیامهای اخلاقی بنا
نهادهشده است و درون مایة آنها، بیشتر در راه آموزش اخلاق وعشق
بهزندگی است. شایان ذکر است آنچه پیرنگ این افسانهها را قوت میبخشد
شگفت آوری آنها درجذب مخاطبانشان است. همچنین اغراق وخرق عادت
به کار رفته در این گونه افسانهها موجب دورشدن ازواقعیتها شده است.
خلاصه ماشینی:
راه یافتن دختر و پسر فقیر به کاخ پادشاه، پایان خوش همة مشکلات، تنبیه ظالم و رسیدن حق به حقدار از جمله آرزوهایی است که عوام به آن میاندیشیدند و چون در عالم واقع امکان پذیر نبود از خواستههای خود، قصه ساخته با آن دل خود را خوش میکردند به همین دلیلاست که در هیچ قصهای شخصیت محبوب نمیمیرد و اگر بمیرد دوباره زنده میشود.
. زاویة دید در این گونه افسانه ها سوم شخص است اما در افسانههایی که داستان در داستان نقل میشود، زاویهی دید به جز قسمت اول قصه که سوم شخص است به صورت اول شخص به کار میرود، مانند: افسانه های« دختر سخاوتمند و گلی و سیناور» صمد بهرنگی افسانههای فولکلوریک آذربایجان را به سه دسته تقسیم کرده است: «1-داستانهای حماسی مخلوط با عشقهای پهلوانی و دلاوریها و مبارزه با پادشاهان وخوانین و فئودالها.
دور شدن از مکان اولیه و رفتن به مکانی دیگر به خاطر تقدیر و سرنوشتی است که از ازل برای قهرمان قصه رقم خورده است و این باور و اعتقاد در افسانههای آذربایجان نمود بیشتری دارد.
البته گاهی پیش میآید که قهرمان در مکان مقصد به سعادت رسیده و دیگر به سرزمین اولیه باز نمی گردد، مانند افسانهی «گل و نسترن» و «پری خانم» در بخش پایانی افسانههای آذربایجان به فراخور قصه، عبارات پایانیای هم چون عبارات آغازین آورده میشود که مملو از کنایات و اصطلاحات شیرین، بدیع، زیبا و خاصی است.
پسر پادشاه، اله وردی خان برای پیدا کردن دختر شاه پریان علی رغم مخالفتهای پدر سرزمین اولیه را ترک کرده و به سرزمینی دیگر وارد شده که به کمک پادشاه و راهنمایی پیرمرد عابد نسبت به مکان اصلی که سرزمین شاه پریان است، آگاه میشود.