چکیده:
این جستار، به بازخوانی انتقادی تاریخی بحث دلالت شناسی در اندیشه ابهری میپردازد و در پی ترسیم مواجهه ابهری با مسایل ساحت دلالت شناسی و تبیین مواضع او در این زمینه است. در این پژوهش عمدتا با اتخاذ دو الگوی اراده متکلم و معنا مخاطب، به سنجش و واکاوی برخی تصویرسازیها از دلالت و گونه شناخت آن پرداخته میشود. بر این اساس، تلاش شده است تصویرسازی ابهری از چیستی گویی دلالت و تحلیل گونه-های آن و نیز سنجش دیدگاه وی در ناکارآمدی دلالت التزام، با بکارگیری برخی شاخصها نظیر لحاظ اراده گوینده در انتقال معنا، به طراحی انتقادی نقش فهم مخاطب در معناسازی صحیح و بافتار فکری پرداخته شود. منطقدانان دلالت را استوار بر وضع دانسته اند و آگاهی بر وضع را نیز شرط کردهاند. اما مقاله حاضر نشان میدهد که علاوه بر این معیار، شاخصهای دیگری در حوزه معنا، مخاطب و گوینده نیز در ساخت دلالت موثرند. ابهری با فرابردن دلالت از مفردات و گسترش شمول آن به جملات و بویژه گزارهها و نیز مواجهه غیرماهوی با تعین بخشی به مفاهیم حوزه دلالت، دلالت -شناسی را با مباحث معناشناسی پیوند میزند. مواضع او در دلالت شناسی در سنجش با دیگر اندیشمندان طراحی شده است؛ برخی مواضع وی عبارتند از: بازتعریف دلالت بر پایه الگوی معنا مخاطب؛ ارایه دو تفسیر متفاوت از جایگاه وضع در گونه شناخت دلالت، نقادی تحلیل فخر رازی از دلالت مطابقی و تمایز دلالت مطابقی با دو دلالت دیگر با اخذ موضوع له مستقل یا موضوع له غیر مستقل و لحاظ سنجش محوری؛ نقادی تحلیل خونجی و کشی از مجازی انگاری دو دلالت تضمن و التزام، نقادی تصویر سهرودی رازی از روابط مطابقی التزامی و نقادی دیدگاههای ناکارآمدی دلالت التزام و طراحی تصویری مبتنی بر اختلال در فهم بر اساس کثرت انتقالات ذهنی.
The present study provides a critical-historical review of semiotics in Abhari’s view and aims to explain his encounter with the problems of the realm of semantics and his standpoints in this regard. Here, the authors have tried to evaluate and analyze some descriptions of denotation and its typology. Accordingly, relying on Abhari’s conception of the nature of denotation, his analysis of its typology, and an evaluation of his view as to the inefficiency of denotation of implication, the authors provide a critical account of this philosopher’s view while employing certain elements, such as the speaker’s will in transferring meaning, the role of interlocutor’s understanding in the correct construction of meaning, and thought structure. Logicians believe that denotation depends on context and have considered contextual awareness as a necessary condition. The authors have also explained that, in addition to this criterion, some other elements in the realm of meaning, the speaker, and the interlocutor affect the creation of denotation. Through moving the concept of denotation beyond the domain of single words and its vast application to sentences and, particularly, propositions and also following a non-quiddative approach in dealing with the specification of the concepts of the field of denotation, Abhari connects semiotics with semantic discussions. Here, Abhari’s views regarding semiotics have been presented in comparison to other thinkers. Some of his endeavors in this realm include redefining denotation based on the meaning-interlocutor model, providing two different interpretations of the place of context in the typology of denotation, criticizing Fakhr al-Din’s analysis of similar denotations and their distinction from the other two types of denotation through adopting a dependent or independent subject and considering evaluation-centeredness, criticizing the analysis of Khunaji and Kashi of the metaphorical nature of inclusion and implication denotation, criticizing Suhrawardi’s and Razi’s description of implicative-corresponding relations, and criticizing the inefficient approaches to implication denotation, and designing an image based on misunderstanding based on the plurality of mental transfers.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس، تلاش شده است تصویرسازی ابهری از چیستیگویی دلالت و تحلیل گونههای آن و نیز سنجش دیدگاه وی در ناکارآمدی دلالت التزام، با بکارگیری برخی شاخصها نظیر لحاظ اراده گوینده در انتقال معنا، به طراحی انتقادی نقش فهم مخاطب در معناسازی صحیح و بافتار فکری پرداخته شود.
منطقدانان، از جمله ابهری، در مورد ارتباط الفاظ با معانی، پیشانگارههای آگاهانه و غیرآگاهانهيي همچون چگونگی انتقال از لفظ بر معنا بر پایة شاخصهايی مانند ارادة گوینده، فهم مخاطب، بافتار ساخت کلام، روانشناسی حاکم بر گوینده و مخاطب و حتی فضا و محیطی که سخن در آن متولد ميشود را در واکاوی این مناسبات لحاظ کردهاند؛ ميتوان این پیشانگارهها را از هر یک از مباحث دلالتشناسی همچون تعریف دلالت، گونههای دلالت لفظ بر معنا، مناسبات میان انواع دلالت و حتی ناکارآمدی دلالت التزامی استنباط نمود.
لحاظ استقلالی دو موضوعله و توجه به شاخص سنجشگری میان آنها، بر این امر نیز تأکید دارد که از ديدگاه ابهری، دلالتهای تضمن و التزام، دو دلالت مستقل، در کنار دلالت مطابقی بشمار میآیند و چنین نیست که هر یک از آن دو، از دو دلالت مطابقی با دو موضوعله مستقل تشكيل شده باشند؛ زیرا با آگاهی فرد بر وضع لفظ در معنايی متعین، فعالیت عقلی فراتر از وضع، در انتقال از موضوعله مستقر (مطابقی) به مدلول تضمنی یا التزامی نقش ایفا ميكند.