چکیده:
این مقاله به زندگی شهریار و سیرو سلوک شاعری او می پردازد. در این مقاله با استناد به اشــعار شاعر، و نظر منتقدین برجستۀ معاصر، ثابت می شود شهریار شاعریست معاصر و آشنا به دردها و رنج های انسان معاصر ایرانی و جهان ، شاعر عصر. شهریار به عنوان یک انسان سالم و پاک در جهان شلوغ و آلودة معاصر، و در میان حزب ها و گروه های شرقی و غربی ، حتی در وطن خود غریب اســت ، شــاعر غربت . او راه نجات انسان و ایران و جهان را در رسیدن به خدا، از طریق معارف و راهنمایی های دین می داند، شاعر دیانت .
خلاصه ماشینی:
توجه او به ساختمان ساده زبان مردمي گاهي چنان شديد است که ساختار زباني شعرش را شبيه ترين ساختار به زبان مردم کوچه و بازار قرار مي دهد، بي آنکه تن به نقصهاي زباني شعر دوره مشروطيت داده باشد: به تيره بختي خود کس نديدم و نشنيدم زبخت تيره خدايا چه ديدم و چه کشيدم براي گفتن با دوست شکوه ها به دلم بود ولي دريغ که در روزگار دوست نديدم دگر نگاه اميدي به سوي هيچ کسم نيست چرا که تير ندامت بدوخت چشم اميدم به غير دام نديدم به هر کسي که شدم رام دگر چو طاير وحشي زآب و دانه رميدم رفيق اگر تو رسيدي سلام ما برساني که من به اهل وفا و مروتي نرسيدم مني که شاخه و برگم نصيب برق بلا بود به کشتزار طبيعت ندانم از چه دميدم يکي شکسته نوازي کن اي نسيم عنايت که در هواي تو لرزنده تر زشاخۀ بيدم زآب ديده چنان آتشم کشيد زبانه که خاک غم به سرافشان چو گرد باد دويدم گناه اگر رخ مردم سيه کند من مسکين به شهر روسيهان شهريار روي سپيدم ٦ شهريار شاعري است معاصر،و همين ويژگي او را در مسير حرکت ، تکاپو و نوجويي قرار مي دهد، دکتر يوسفي در اين باره مي نويسد: «ذوق نوجويي و نوانديشي در بسياري از شعرهاي شهريار منعکس است : تازگي مضمون ، صور خيال ، تعبير، حتي قالب شعر، ديوان او را از بسياري شاعران نسل وي متمايز کرده است .