چکیده:
واکاوی ارتباط دانشهای مختلف، مبنای مناسبی برای پژوهش، بهخصوص برای دانشهایی که پاسخ سؤالات، جز با تحلیل بینارشتهای میسر نیست، فراهم میسازد؛ دانش اجتماعی از آغاز در ارتباط با علوم دیگر بسط و گسترش یافته و توانسته پاسخ مسائل علوم مختلف را فراهم سازد. بهرهگیری درست از دانش علوم اجتماعی میتواند در تبیین متون دینی که ساختار زبانی دارند، نقشآفرینی کند. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، ارتباط دانش علوم اجتماعی با رهیافتهای زبانشناختی تحلیل میشود تا غیرمستقیم راه را به خصوص برای تحلیل متون دینی هموار سازد. بررسیها نشان میدهد، ارتباط دانش اجتماعی با دیگر علوم همزمان نبوده، بلکه حداقل سه مرحله را پشتسر گذاشته است در مرحله سوم در اوایل قرن بیستم دانش اجتماعی تحتتاثیر زبانشناسی قرار گرفت. ظهور رویکردهای نوین زبانشناختی، نگرش جدیدی را فراروی تحلیلهای اجتماعی بازگشود. با انقلاب روششناختی در زبانشناسی، رویکردهایی ساختارگرایی و فراساختارگرایی در علوم اجتماعی ظاهر شدند که بر اهمیت زبان در روابط اجتماعی تأکید داشتند. در این پژوهش بهخصوص مرحله سوم یعنی ارتباط دانش علوم اجتماعی با زبانشناسی و مکانیسم تاثیر و تاثّر آنها نشان داده میشود. بر اساس این پژوهشِ بنیادی، میتوان به تحلیل برونمتنی دانشهایی مانند علوم قرآن وحدیث، حقوق، ادبیات و.. که ماهیت بیشتر زبانی دارند، پرداخت.
Social science has been associated with other sciences since the beginning and has thus expanded. Foucault in "The Order of Things" (1971) describes the development of the social sciences in relation to "biology", "economics" and "linguistics". The relationship between the humanities and the sciences was not coincidental, but for the first time through the knowledge of biology in the works of Kant and Durkheim. Shortly after the formation of organism-centered social knowledge, the concepts of system, equilibrium, and contradiction in the field of economics were introduced to the concepts of system, equilibrium, contradiction through the works of Marx, Pareto, and scholars of the antagonism and structural functionalism. In the early twentieth century, social knowledge was influenced by linguistics. The emergence of new approaches in the field of linguistics opens up a new approach to social analysis. In the wake of the methodological revolution in the field of linguistics, approaches such as structuralism and ultrastructuralism in the field of social sciences have emerged that highlight the commonality of both approaches, emphasizing the importance of language in the field of social relations.
خلاصه ماشینی:
به دليل پيچيدگي مسائل و همچنين درک عميق تر آن ها، تحليل مسائل اجتماعي بر اساس دانش زباني و برعکس تحليل زبان بر اساس دانش علوم اجتماعي بايسته اي ضروري است ؛ ضرورت مثلث زبان ، علوم اجتماعي و فهم ديني را روايات اسلامي نيز تأييد ميکنند، تأکيد بر استنطاق قرآن در روايات که به عنوان روش فهم دين نيز از آن ياد شده (٢٠١٣ ,Ezadi) بيانگر اين است که متن صامت قرآن ، بايد در جامعه بشري حضور فعال داشته باشد؛ اما اين حضور مبتني بر تفسير ترتيبي و روش هاي مشابه که تعامل هاي صرفا برخاسته از متن هستند، نيست ؛ بلکه شروع استنطاق از جامعه و مشکلات آن است ١.
بر اين اساس کوشش و تلاش هر يک از افراد در دنيا، سازنده آخرت وي خواهد بود ( Hezar (jaribi, 2019 رويکرد راه را بر کنار زدن «فهم ديني» که از سوي برخي از روشنفکران با فروکاستن ماهيت قرآن و حديث مطرح ميشود، ميبندد؛ زيرا چالش اصلي روشنفکران ديني اين است که اساسا فهم (دانش ) ديني به سبب وجود باور (پيش فرض ) هاي ديني ميسر نيست ؛ اما تعامل دين که در قالب زبان (قرآن و روايات صحيح ) تبلور يافته با علوم اجتماعي ميتواند مداخله باورهاي ديني برساخته ي فرهنگي و سياسي را کاهش دهد.
انقلاب سوسور تمامي حوزه هاي انساني مدرن را تحت تأثير قرار داد، گفته شده پيوند زبان و ساختار توسط سوسور نقطه عطفي مهم و منحصربه فرد در تاريخ تفکر غربي به شمار آيد که علاوه بر بسط زبانشناسي در صورت بندي جنبش فکري گستره تر قرن بيستم يعني ”ساختارگرايي“ نقش بسزايي داشته است » (٢٠٠٤:٦١ ,Radford).