چکیده:
از شکلگیری زبانشناسیِ شناختی بهعنوان شاخهای مستقل در زبانشناسی در جهان، بیش از سه دهه و در زبانشناسی ایران بیش از یک دهه نمیگذرد، اما حجم آثاری که به زبان فارسی انتشار یافتهاند بسیار کمتر از مقیاس جهانی آن نسبت به بازۀ زمانی عنوان شده است، بهطوریکه کتابهای تألیف شده به زبان فارسی در این حوزه به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. پس از دو اثر راسخ مهند (1389) و روشن و اردبیلی (1392) که به بررسی مفاهیم و مقدمات زبانشناسیِ شناختی پرداختهاند، کتاب مبانی معناشناسی شناختی را میتوان تلاشی جدی در جهت توضیح و تبیین این علم به زبان فارسی دانست[1]. بعد از بیش از یک دهه گامبرداشتن در این عرصه، نیاز به وجود درسنامهای که بتواند بهطور منسجم به طرح مباحث معناشناسیشناختی بپردازد احساس میشد و کتاب حاضر تلاشی در این جهت بهشمار میآید. مقاله حاضر در خلال معرفی و نقد این کتاب، تلاش میکند تا خوانندگان را با برخی مفاهیم زبانشناسیِ شناختی و رویکردهای نوین بهاین حوزه از مطالعات آشنا سازد.
No English Abstract
خلاصه ماشینی:
این فصل که یکی از درخشان ترین ١-دراین زمینه می توان به اثر افراشی (١٣٩٧)نبز اشاره کرد که بعد از اثر مورد بحث به چاپ رسید و به طور اختصاصی به مبحث استعاره در زبان شناسی شناختی و رویکردهای نوین در مطالعه آن می پردازد.
به عنوان نمونه ای دیگر، نویسنده در صفحه ٢١ کتاب ، از برهم سازی میان معانی زبانی و سازوکارهای ذهنی به عنوان چهارمین ویژگی بنیادین زبان شناسی شناختی سخن می گوید و در این خلال به موضوع نحوۀ پردازش اطلاعات در مغز می پردازد و به واسطه آن ما را با دو مفهوم جدید کانونی سازی عملکرد١ و پیوند ارتباطی ٢ آشنا می سازد (٢١).
طرح واره ها از مفاهیم انتزاعی و پیچیده در زبان شناسی محسوب می شوند که اگر به تفصیل همراه با مثال های متعددی توضیح داده نشوند، فهم جنبه های مختلف آن برای دانشجویان و خوانندگان مبهم باقی می ماند؛ چنان که برخی از متونی که در ایران یا سایر نقاط جهان به این مقوله پرداخته اند، با نوعی سردرگمی و ابهام همراه بوده اند.
روندهای نوین در مطالعات درون حوزه ای زبان از نقاط مثبت این کتاب محسوب می شوند؛ به عنوان نمونه ، افراشی در کنار رویکرد فرهنگی - شناختی که به آن اشاره شد، اشاره ای به مطالعات درزمانی استعاره های مفهومی می کند و برای نمونه ، به سیر تحول استعاره های عشق در زبان فارسی می پردازد که در آن مفهوم انتزاعی عشق در فارسی قرن هفتم به واسطۀ حوزه مبدأ بارش و در فارسی معاصر به واسطه حوزه مبدأ گرما و حرارت درک می شود.
Metaphor in Cognitive Linguistics.