چکیده:
این پژوهش میخواهد جایگاه معرفت شناختی کشف عرفانی در فلسفه صدرالمتالهین را واکاوی نماید و نیز بررسی شود که براساس این جایگاه، آیا میتوان از این فلسفه در نفی و اثباتهای الهیاتی-عقلی برای عموم مردم بهره گرفت؟ این تحقیق به روش تحلیلی-توصیفی است که گردآوری اطلاعات بر اساس روش کتابخانهای انجام شده است. یافتههای تحقیق حاکی از این است که در باب جایگاه کشف در روششناسی حکمت متعالیه بین صدراپژوهان اختلاف نظر است؛ هر چند کشف در مقدمه استدلال فلسفی وارد نمیشود، اما نقش طهارت روح و لطافت طبع و کشف در فهم آموزههای عمیق عقلی صدرا، باعث میشود که فهم این فلسفه از دسترس عموم (افراد غیرمکاشف یا کسانی که اهل ریاضت و طهارت نفس نیستند) خارج شود و بر این اساس بهرهگیری از آن در نفی و اثباتهای عقلی- الهیاتی برای عموم مردم کارایی لازم را نداشته و آموزش گسترده آن کمثمر باشد.
In this research it has been intended to investigate the epistemological position of mystical discovery in the philosophy of Sadr al-Mutallahin and also to examine whether, based on this position, this philosophy can be used in theologico-rational proofs for the general public? This research has performed by an analytico-descriptive method and library-based technique for collecting data. The findings of the research indicate that there is disagreement among the researchers regarding the place of discovery in the methodology of transcendent wisdom; Although kashf, intuition, is not regarded as a precedent in philosophical reasoning, but the role of purity of human soul and tenderness of human nature and kashf in understanding Sadrachr('39')s deep rational teachings, makes understanding this philosophy out of the reach of the public (non-explorers or those who are not of austerely and self-purifying). Accordingly, its use in denial and proving rational-theological proofs for the general public is not effective and its extensive education is ineffective.
Keywords: Philosophy by Kashf, Rational Theology, Knowledge by Kashf, Teaching Philosophy, Rational Theology, Lessons of Islamic Studies.
خلاصه ماشینی:
يافتههاي تحقيق حاکي از اين است که در باب جايگاه کشف در روششناسي حکمت متعاليه بين صدراپژوهان اختلاف نظر است؛ هر چند کشف در مقدمة استدلال فلسفي وارد نميشود، اما نقش طهارت روح و لطافت طبع و کشف در فهم آموزههاي عميق عقلي صدرا، باعث ميشود که فهم اين فلسفه از دسترس عموم (افراد غيرمکاشف يا کساني که اهل رياضت و طهارت نفس نيستند) خارج شود و بر اين اساس بهرهگيري از آن در نفي و اثباتهاي عقلي ـ الهياتي براي عموم مردم کارايي لازم را نداشته و آموزش گسترده آن کمثمر باشد.
طرح مسئله حضور کشف _ اعم از کشف معصوم و کشف عام _ در حکمت متعاليه بسيار پررنگ است، بهگونهاي که باعث اختلاف بين صدراپژوهان گرديده که آيا کشف در نفي و اثباتها، بهجاي برهان عقلي مينشيند، يا کارکردهاي ديگري دارد؟ کساني که معتقد به عدمورود کشف در مقدمه استدلالهاي فلسفي صدرا هستند، اما به کارکردهاي کليدي براي کشف در اين نظام فکري باور دارند.
تفاوت اين نوشته و ادعاي نوآورانه آن اين است که ديدگاههايي که مدعياند کشف در مقدمه استدلال فلسفي نظام فلسفه صدرايي وارد شده و هويت فلسفي آن را تخريب يا تضعيف کرده، ادعاي موجهي نيست، اما دلالت مطابقي يا استلزامي اين نظريات و همچنين کلمات خود صدرا اين است که آموزش همگاني آن يا استفاده از آموزههاي اين فلسفه براي نفي و اثباتهاي اعتقادي آنگونه که گاهي در مدارس و دانشگاهها يا کتابهاي کلامي رايج است، کارگشا و کارآمد نيست.