چکیده:
هدف این پژوهش، تحلیل رمان «احتمالاً گم شدهام» نوشتۀ سارا سالار و تبیین این مسئله است که در جامعۀ ایرانی، میان روابط اجتماعی با مفاهیم روانشناسانه و کهنالگوهای یونگ، چه نسبتی وجود دارد؟ بهعلاوه، کهنالگوها چگونه روابط ما را با خود و دیگران تحتتأثیر قرار میدهند؟ بر این اساس، با کاربست ترکیبی نظریۀ پنجرۀ جوهری جوزف لوفت و هری اینگهام و کهنالگوهای یونگ (آنیما و آنیموس، سایه، اعداد و نماد)، شخصیتهای این رمان تحلیل شدهاند. نگارنده پس از خوانش رمان، با توجه به نظریۀ پنجرۀ جوهری و مفاهیم نظریات یونگ دربارۀ کهنالگوها، به این نتیجه رسید که راوی برای مواجه شدن با ناحیۀ کور و پنهان خود، نقاب از صورت برمیدارد و برای یک روز، درحالیکه زندگی در زمان حال را تعلیق کرده، گذشتهاش را استیضاح میکند، به حیاط مربعیشکل ناخودآگاه خود میرود و با منطقهای از شخصیت خویش- که برای دیگران و خودش، ناشناخته است- مواجه میشود. در این روایت که در طول یک روز اتفاق میافتد، راوی، بارها با ناحیۀ پنهان و کور خود مواجه میشود، از دریچۀ این شناخت است که میخواهد از گمشدن در گذشته رهایی یابد و در زندگی حال به تعادل برسد. راوی با شناخت ناخودآگاه جمعی (ناحیۀ ناشناختۀ) خود و در پی آن، با خودگشودگی و افشا، منطقۀ گشودۀ شخصیت خود را گسترش میدهد و در برقراری ارتباط با خود و دیگران به تعادل میرسد.
The present article seeks to analyze the novel "I’m Probably Lost" to explain the relationship between social relations in the Iranian society and Jung's psychological concepts and archetypes, and that how do archetypes affect our relationships with ourselves and others? Accordingly, with a combined application of Joseph Luft and Harrington Ingham's theory of Johari Window and Jung’s archetypes; anima and animus, shadows, numbers and symbols are analyzed concerning the characters of this novel. After reading the novel, looking at the Johari Window and the implications of Jung's theories about archetypes, the author observed that the narrator removes the mask to face her blind and hidden area. And for one day, she suspends his present life, interrogates her past, goes to her subconscious square yard and encounters an unknown area of her character that is hidden and unknown to others and herself. In this narration, which happens to be repeated in one day, the narrator is confronted with her hidden and blind area. It is through the lens of this knowledge that she wants to get rid of being lost in the past and reach balance in the present life. The narrator expands the open area of her character by recognizing her collective subconscious and then by self-disclosure and disclosure. And it strikes a balance in communicating with oneself and others.
خلاصه ماشینی:
نگارندگان پس از خوانش ،رمان، با توجه به نظریه پنجرۀ جوهری و مفاهیم نظریات یونگ دربارۀ کهن الگوها به این نتیجه رسید که راوی برای مواجه شدن با ناحیه کور و پنهان خود نقاب از صورت برمیدارد و برای یک ،روز در حالی که زندگی در زمان حال را تعلیق ،کرده گذشته اش را استیضاح میکند به حیاط مربعی شکل ناخودآگاه خود می رود و با منطقه ای از شخصیت خویش که برای دیگران و خودش ناشناخته است مواجه میشود.
البته ضمیر «ناخودآگاه «جمعی هر شخص نه تنها وارث مفاهیم و مضامینی است که از آباء و اجدادش به ارث میرسید بلکه وارث آن دسته از رسوبات کنشهایی نیز هست بر خانوادههای اجداد انسان اثر گذاشته است یونگ الف، ۱۳۹۶: ۳۵) ساختار ضمیر ناخودآگاه «جمعی متشکل از صورتهای ازلی و کهن الگوهای متعددی است که این کهن الگوها به رویدادهایی مربوط میشوند که در زندگی هر فردی از اهمیتی بنیادی برخوردارند و در حیات روانی ،فرد به صورت تصاویری از قبیل «همزاد مؤنث (آنیما) همزاد مذکر (آنیموس)، "سایه" و "قهرمان"، تبلور می یابند پاینده ۱۳۹۵ ۱۸۹-۱۸۸) زمانی که روان فرد دچار تشتت و از هم گسیختگی شود و نتواند تعادل ارتباطا و رسانه 1.