چکیده:
اگرچه دنیای کنونی به ظاهر عاری از اسطورههاست، آنها در ذهن انسان مدرن نیز جایگاه خود را یافتهاند. هنرمندان و به ویژه شعرای هر دوره در طرح و برجستهسازی اسطورهها، نقش پررنگتری نسبت به سایرین دارند. از میان مکاتب ادبی، مکتب رمانتیسیسم، اهمّیّت بیشتری به اسطورهها میدهد. هدف این پژوهش تبیین چگونگی اسطورهپردازی، بر محور اندیشهی رمانتیک و نحوهی بهکارگیری مبتکرانهی آنها در غزلیات منزوی است. همچنین برای تحلیل دقیقتر، در انتهای جستار، چند نمودار بسامدی ارائه شده است. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که حسین منزوی، شاعر رمانتیک معاصر، در غزلیاتش از گونههای اسطورهای بهرهی زیادی برده است؛ چنانکه اسطورهها به سه شکل «تکرار»، «تغییر» و «بازآفرینی» در اشعار وی نمود یافته است.
Although the present world is seemingly free from myths, yet they have their own place in modern man’s mind. Artists especially poets of every period more than the others have a significant role in designing and foregrounding of myths. Among different literary schools, Romanticism has a greater regards for myths. Hussein Monzavi, the contemporary Iranian Romantic poet, has considerably benefited from a variety of myths in his sonnets. They are manifested in his works in three major forms of “repetition”, “alteration” and “reinvention”. The present research aims to explain how in the light of Romantic thinking myths were mythologized and innovatively utilized in Monzavi’s sonnets. Also, in order for a more precise analysis, some charts have been provided at the end.
خلاصه ماشینی:
همان گونه که ذکر آن رفت ، از ميان چهار روش اسطوره پردازي رايـج در ميـان رمانتيک هاي معاصر، منزوي در غزليات خود از سه شيوه ي نخسـت بهـره بـرده است .
اما نکته ي قابل توجهي که مؤلفين اين جستار در پـي طـرح آن هسـتند، قالب هاي متنوع و جديدي است که شاعر، روايات اساطيري را به وسيله ي آن ها بازگو ميکند : ٥ – ٢ – ١- تکرار روايت در اين روش ، شاعر با ذکر نام اسطوره ها به بخشي از روايت اصلي آن ها که نـزد همگان شناخته شده است اشاره کرده و معناي مورد نظر خود را اراده ميکنـد.
از نظـر بسـامدي، تکرار روايت اسطوره اي ٣٣ درصد اسطوره پردازي در غزليات منزوي را تشـکيل ميدهد (نمودار شماره ي ٢): ٥-٢-١-١- بدون تغيير من سياوش نيستم در پـاکي و او نيـز همچنـان سـودابه بـيپرهيـز ميآيـد (غزل ١٧٣) بيت فوق به داستان مشهور عشق سودابه و اغواگري او برابـر سـياوش ، پهلـوان ايراني، و دامن نيالودن وي اشاره دارد که در شاهنامه به تصـوير کشـيده شـده است .
(٥) در اين بيت ، شاعر اسطوره ي بودا، رنگ آبي و گل نيلوفر را که مفهومي مـاورايي بـا خـويش دارد را بـراي مخاطـب قـرار دادن معشـوق خويش وام گرفته است .
» (سيدحسـيني، ١٣٨٥: ١٨٠) برخـي پژوهشـگران ايـن نـوع اسـطوره پردازي را زيرمجموعـه ي استعاره قرار داده اند اما تکثير و باززايي اسطوره ها تفاوت ظريفي با استعاره دارد: در اين رويکرد، شاعر نگـاه نمـادين و تشـبيهي بـه اسـاطير نـدارد بلکـه تمـام شخصيت ها و داستان را در زمان حال ، حاضر ميبيند.