چکیده:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکتبهای فکری تاثیرگذار بر اندیشههای حاکم بر ادبیات داستانی دهههای 40 و 50 ایران بودهاست. شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه در آن دوران و احساس نیاز به ایجاد تغییر و بهکارگیری اندیشههای نو و همچنین ماهیت مکتب اگزیستانسیالیسم و ارتباط ویژهی آن با ادبیات، موجبات گرایش روشنفکران و نویسندگان به این فلسفه را فراهم کرد و در پی آن آثاری با ماهیتی اگزیستانسیالیستی یا تاثیرپذیرفته از آن نوشته و عرضه شد. این جستار برای نشان دادن چگونگی تاثیرپذیری آثار دورهی یادشده از اندیشههای اگزیستانسیالیستی، برخی از آثار مصطفی رحیمی (1305 – 1381 ش)، نویسنده و مترجم آثار سارتر در ایران، را مورد بررسی قرارداد. تاکید رحیمی بر بهکارگیری مکرر و هدفمند مولفههای اصلی فلسفهی اگزیستانسیالیسم چون: تقدم وجود، آزادی، انتخاب، مسئولیت، وانهادگی، پوچی، دلهره و اصالت شخصی یا اخلاق اگزیستانسیالیستی و توجه به ادبیات متعهد، در آثار منتخب این پژوهش، تاثیرپذیری او از این مکتب را به خوبی نشان داد. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و حوزهی مطالعه در آن رمان «اتهام»، نمایشنامههای «تیاله» و «آناهیتا» و مقالهای از مجموعه مقالات «دیدگاهها» از آثار مصطفی رحیمی است.
Existentialism has been one of the influential schools of thought on the ideas that dominate the fictional literature of Iran in the 1340s and 1350s.The political and social conditions of the society at that time and the feeling of the need to change and apply new ideas as well as the nature of the school of existentialism and its special connection with literature, caused the tendency of intellectuals and writers to this philosophy.This article examined some of the works of Mostafa Rahimi (1305-1381), author and translator of Sartre's works in Iran, to show how the works of the mentioned period were influenced by existentialist ideas.Rahimi emphasizes on the frequent and purposeful use of the main components of the philosophy of existentialism such as: primacy of existence, freedom, choice, responsibility, abandonment, emptiness, apprehension and personal originality or existentialist ethics and attention to committed literature in the selected works of this study.The method of this research is descriptive-analytical and the field of study in that novel is "Accusation", plays "Tiala" and "Anahita" and an article from the collection of articles "Perspectives" by Mostafa Rahimi.
خلاصه ماشینی:
برخی از این روشنفکران و نویسندگان تنها سلاح خود برای مبـارزه بـا وضـع طرف دیگر با مارکسیسم و تأکید بر ادبیات متعهد آمیختگی داشت ؛ به آن گرایش پیدا کردنـد و آموزه هایش را که در راستای در مرکز توجه قراردادن انسـان و آزادی او، ادبیـات متعهـد و مسـئولیت روشـنفکران بـود؛ متناســب بـا آرمـان هـای خــود یافتنـد و بـه ترجمـه ی آثــار اگزیستانسیالیستی رویآورند.
این باور و هم چنین دور بـودن این فلسفه از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس ، باعث شده بود کـه اغلـب نظریه پردازان آن بـرای بیـان اندیشـه هـای خـود بـه ادبیـات داسـتانی روی آورنـد، چراکـه درون مایـه ی اندیشـه هـای اگزیستانسیالیســتی، مبتنـی بـر ایـن کــه انسـان مـاهیتی از پــیش تعیین شده ندارد و همیشه در حال شدن است ؛ با شخصیت پردازی در رمـان یـا داسـتان کـه غالباً در حال دگرگونی، تحول و شدن است ؛ بسیار سـازگاری دارد (بنگریـد بـه امـن خـانی، ١٣٩٢: ٧٠ و٧١) و مضامینی چون : تنهایی، انـزوا، ناامیـدی، پـوچی، دلهـره و احسـاس گنـاه ناشی از مسئولیت انتخاب و دیگر مؤلفه های اگزیستانسیالیسم را بـه خـوبی نشـان مـیدهـد.
«در سـال ١٣٥٤ همزمـان بـا سـال روز هفتادسالگی سارتر مصاحبه ای دوستانه و رودررو با سـارتر انجـام داد و آن را عینـاً در کتـابی تحت عنوان آن چه من هستم ، بـه چـاپ رسـاند» (ابراهیمـی/ جلالـیپنـدری، ١٣٨٩: ٧٠٥)؛ درعین حال ، از نشان دادن ضعف های تمدن غرب هم غافل نبود و میگفت فاجعــه ی زنــدگی روشــنفکری مــا تنهــا در آن نیســت کــه بــه ظــواهر تمــدن غــرب دل خوش کـرده ایـم ، تنهـا در آن نیسـت کـه آن قسـمت از سـنت هـای گذشـته را کـه ممکن است در بیابان سوزان زندگی کنونی، درختی سایه افکن باشد، از پـا درآورده ایـم ؛ بلکه فاجعه ی اصلی آن است کـه مجـذوب و منکـوب ، بـه بـت بـزرگ تمـدن غـرب چشم دوخته ایم و حاضر نیستیم بپذیریم کـه ممکـن اسـت در ارکـان ایـن بـت زریـن خللی باشد (رحیمی، ١٣٥٧: ٢٣).