چکیده:
در نظام پادشاهی ایران، سلطان در رأس هرم قدرت همواره دارای وجاهت خاصی بوده که او را از سایر مردمان متمایز میکرده است. این برتری حتی در بدنِ سلطان نسبت به رعایایش مشاهده میشود. بهگونهای که پادشاه تنها یک بدن جسمانی و خاکی ندارد؛ بلکه او دارای بدنی سیاسی و نمادین بوده است. در این مقاله با تکیه بر نظریات جامعهشناسی بدن، سیر تطور بدن سیاسی سلطان در تاریخ ایران مورد ارزیابی قرار میگیرد. مقطع زمانی مورد مطالعه این نوشتار تاریخ ایران باستان، ایران بعد از اسلام تا پایان عصر پهلوی میباشد. پژوهش حاضر از طریق بررسی نمادها و نشانههای مکتوب و غیرمکتوب درصدد واکاوی عوامل موثر بر تحول منزلت بدن سیاسی شاه در تاریخ ایران است. مساله پژوهش حاضر آن است که چه عاملی تمایز بدن سیاسی شاه از کالبد جسمانی او را در تاریخ ایران رقم زده و عوامل مؤثر در تطور و تحول منزلت بدن سیاسی سلطان در تاریخ ایران چه بوده است؟ دستاوردهای حاصل از این بررسی نشان میدهد که انگاره فره ایزدی در روزگار باستانی ایران وجاهتی قدسی را برای بدن سلطان رقم زد. تداوم این انگاره در دوران اسلامی در تلفیق با اندیشه ظلالهی سلطان در استمرار وجاهت معنوی بدن شاه نقشی اساسی ایفا کرد. در دوران اسلامی تا پایان پهلوی تحولاتی چون حملات بیگانگان، تحولات اجتماعی همچون دگرگونی طبقاتی، ظهور صفویان، تجدد و اندیشههای مشروطهخواهی در فراز و فرود منزلت بدن سیاسی شاه تاثیر عمیقی بر جای گذارد.
خلاصه ماشینی:
مساله پژوهش حاضر آن است که چه عاملي تمايز بدن سياسي شاه از کالبد جسماني او را در تاريخ ايران رقم زده و عوامل مؤثر در تطور و تحول منزلت بدن سياسي سلطان در تاريخ ايران چه بوده است ؟ دستاوردهاي حاصل از اين بررسي نشان مي دهد که انگاره فره ايزدي در روزگار باستاني ايران وجاهتي قدسي را براي بدن سلطان رقم زد.
نويسنده اين کتاب ضمن آوردن مثال ها و شواهدي از تاريخ اروپا و ايران نشان داده که شاه علاوه بر بدن جسماني، بدن دومي نيز دارد که نامتناهي، مثالي و نمادين است .
مقاله حاضر با رويکرد نظري جامعه شناسي بدن و با تاکيد بر نظريه کانترويچز، سير نگرش هاي رايج در خصوص بدن شاه ، نمودها و دستاوردهاي مطرح در اين زمينه را در نظام پادشاهي ايران مورد بررسي قرار داده و درصدد پاسخگويي به سوالات ذيل است : عوامل موثر در تطور و تحول بدن سياسي سلطان از کالبد جسماني او در تاريخ ايران چه بوده است ؟ فرضيه نوشتار حاضر آن است که انگاره فره ايزدي در روزگار باستاني ايران وجاهتي قدسي را براي بدن سلطان رقم زد.
افزون بر موارد فوق نشانه هاي ديگري را نيز مي توان در نظام شاهي ايران باستان يافت که با اتکاي بر انديشه ايرانشهري و فرهمندي سلطان و تمايز دو بدن سياسي و جسماني او را رقم زده اند.
٣- ٣: دوره صفويه تا مشروطه با شکل گيري دولت صفوي و رسميت آيين تشيع ، فصل ديگري در شئونات سلطان در تاريخ ايران رقم خورد و تشيع و تصوف به عنوان دو رکن اساسي اين حکومت ، تلقي ويژه اي از بدن سياسي شاه را در اذهان پديد آورد.