چکیده:
مجازات حبس را بیتردید میتوان از رایجترین مجازاتهایی دانست که در تمامی نظامهای حقوقی جهان بهکار میرود. در نظام حقوقی اسلام مجازات حبس فیالجمله و برای برخی جرائم مشخص تشریع شده است. مدعای این مقاله این است که در شریعت اسلام، حبس، به موارد منصوصی اختصاص دارد و نمیتوان آن را به غیر موارد منصوص تعمیم داد. بنابراین، برخلاف تصور قانونگذار در موارد متعددی از مواد قانون مجازات اسلامی، نمیتوان مرتکبان را به حبس تعزیری یا حدی (خارج از آن موارد منصوص) – آنچنان که در قانون مجازات اسلامی منعکس شده است - محکوم کرد. این مقاله برای اثبات مدعای خود، با طرح ادلۀ نقلی حبس، ادعای یادشده را اثبات میکند.
Imprisonment is undoubtedly the most common punishment used in all legal systems in the world. The Islamic legal system has legislated imprisonment for some of the crimes. This paper claims that Islamic law (Shari'a) has confined imprisonment to the cases stipulated in the Quran and Islamic traditions and it cannot be used for non-stipulated cases. Therefore, in spite of the legislator’s view, the offenders cannot be sentenced to imprisonment – based on ta'zir or hadd- (except the cases stipulated in the clear Text), as it has been stipulated in Islamic Penal Code. This article proves its claim through discussing the traditional arguments of imprisonment.
خلاصه ماشینی:
٢. ادلۀ قرآني مشروعيت حبس از آيات کتاب الهي، به چهار آيه استناد شده است که همگي بر اصل بازداشت مجرم دلالت دارد: آيۀ اول - آيۀ جزاي محاربه همانا کيفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخيزند و در زمين به فساد کوشـند جـز ايـن نباشد که آنها را به قتل رسانده ، يا به دار کشند و يا دست و پايشان به خلاف يکديگر ببرند و يا تبعيد گردند.
محمد بن مسعود العياشي در تفسيرش از احمد بـن الفضـل الخاقـاني از آل رزيـن از امـام جواد(ع ) در مورد حکم قطاع الطريق نقل ميکند که آن حضـرت فرمودنـد: «چنانچـه تنهـا موجب ترس مردم شده و کسـي را نکشـته و مـالي را نگرفتـه انـد، در حـبس نگـاه داشـته مي شوند؛ معناي «نفي من الارض » اين است »٢ (حر عاملي، ١٤١٦ق ، ج ٢٨: ٣١١، ح ٨).
اولا، رواياتي وجود دارد که منطوق يا مفهومشان دلالت مي کند که حبس مديون مطلـق نيست بلکه در مورد کسي اسـت کـه مـي توانـد بـدهي خـود را ادا کنـد، ولـي از اداي آن خودداري مي کند (طوسي، ١٣٦٥ق ، ج ٦: ٣٠٠، ح ٤٥؛ تميمي مغربي، ١٣٨٥، ج ٢: ٧١، ح ١٩٧ و ص ٣١٤، ح ١١٨٣؛ ابن ابي جمهور، ١٤٠٥ق ، ج ١: ٢٢١، ح ٩٦)؛ ثانيا، روايت عبـدالله بـن سيابه وجه حبس را مشخص نکرده است و در آن ، دو احتمـال وجـود دارد: يکـي، حـبس ١.
نتيجه اينکه ، منظور از «حبس » در روايت عبدالله بـن سـيابه ، حـبس احتيـاطي اسـت و نمي توان حبس را به عنوان يک مجازات عام از آن استنباط کرد.