چکیده:
پرسش از عاملی که بدن را از عناصر ایجاد میکند و به آنها ویژگی خاصی میبخشد، همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. این مسأله نهتنها در طبیعیات گذشته، بلکه در دانش تجربی نوین نیز اهمیت ویژهای دارد. زیستشناسی نوین منشأ اندام را سلول بنیادی اولیهای معرفی میکند که قابلیت محض برای ایجاد اندام مختلف است. با اینهمه، پاسخ پرسش دیرینه مذکور را نمیتوان در دانش تجربی جستوجو نمود؛ زیرا علاوه بر محدودیتهای آن، هنوز امور نامعلوم بسیاری در کیفیت تبدیل سلول واحد به اندامهایی با ویژگیهای متفاوت باقی است. این ناشناختهها سبب شده است تا اکثر متکلمان و اشراقیون، جوهری مفارق را عامل ایجاد اندام بدانند. در مقابل، مشائین قوه مصوره نفس جنین (طبیعت) را عامل ایجاد اندام معرفی میکنند. مواجه نظریه مشائین با نکاتی مبهم و پرسشهایی بیپاسخ سبب شد تا فخر رازی نظریه اندامسازی تحت تأثیر نفس مادر را مطرح کند. این نظریه هرچند برخی از اشکالات را مرتفع مینمود، اما پاسخگوی تمام اشکالات وارده بر نظریه مشائی نبود. با ظهور حکمت متعالیه و طرح حرکت جوهری، روزنه جدیدی برای حل این مشکل نمایان شد؛ روزنهای که با دانش تجربی نوین نیز سازگار بوده و توسط آن تأیید شد.
This question has always been drawing the attention of philosophers to study what factor is responsible to make the body from elements giving it specific function. Not only in the ancient physics but also in modern science, this question has been of particular importance. Modern biology introduces the primary stem cells as the origins of tissues with sheer competence to create different organs. Nonetheless, the answer to the above old question is not to be found in science only, because due to the limits of science, there are many unknown issues as to how one cell might be transformed into different organs with different functions. Those unknown issues made most theologians and illuminist philosophers consider some immaterial substance responsible for making such organs. In contrast, the peripatetic philosophers hold the form-giving faculty of the spirit in the embryo (nature) responsible to do so. Unanswered questions and ambiguities in the peripatetic theory made Fakhr al-Din al-Razi come up with the theory that the process of making different organs is under the influence of the soul of the mother. His theory cleared up some of those problems, it failed to answer all of them, though. By the advent of transcendent theosophy and trans-substantial motion, a new hope reconcilable with modern science sprang to solve those questions.
خلاصه ماشینی:
اکنون باید به این پرسش بپردازیم که عامل ایجاد اندامها با آن همه ظرایف بیرونی و درونی چیست؟ طبیعت (عاملی مادی که میتواند با مصوره یا سلولهای بنیادی منطبق باشد)، نفس جنین، نفس مادر یا جوهری مفارق و مجرد؟ واضح است که اظهار نظر پیرامون این بخش از علمالنفس فلسفی نیازمند توجه کافی به دانش تجربی است؛ چراکه پاسخ پرسشهای مذکور هرچند از سنخ گزارههای فلسفی است، اما از سنخ فلسفه پیش از تجربه نیست، بلکه از سنخ فلسفه پس از تجربه است.
اما سؤال اینجاست که قبل از تکامل بدن، ساختن اندام، تغذیه و رشد جنین تحت تأثیر چه عاملی صورت میگیرد؟ شیخالرئیس در طبیعیات شفا، نفس را جمعکننده اجزاء و سازنده بدن معرفی میکند (ابنسینا،1404ق، ج2، ص25) و این احتمال را نیز مطرح میکند که جنین قبل از تکامل بدن و تعلق نفس ناطقه به آن، دارای نفسی مستقل باشد (همان، ج3، ص401).
3. متکلمان و قوه مصوره تقریر خواجه و فخر رازی از ابن سینا را نمیتوان نظریه آنان قلمداد نمود؛ چراکه خواجه در شرح تجریدالاعتقاد صراحتاً عدم اعتقاد خود به وجود و اندامسازی قوه مصوره را اینچنین اعلام میکند: «قوه مصوره نزد من باطل است؛ زیرا که محال است این کارهای محکم گوناگون از یک قوه بسیط فاقد ادراک صادر شود» 1 (طوسی، 1407 ق، ص159).
صدرالمتألهین دو برهان برای تبیین موقعیت فاعل طبیعی، یعنی قوه مصوره نفس نباتی در اندامسازی ارائه میکند: برهان اول: عامل اختلاف اندام، یا "ماده موجود در منی"، یا "قوای طبیعی نباتی" و یا "مبادی کلیه" است.
ازاین پس، این قوای طبیعی نفس مولود است که با توجه به استعداد موجود در منی والدین، تحت تسخیر ملائکه به ایجاد بدن میپردازد.