چکیده:
پژوهش حاضر باهدف طراحی و اعتبار یابی الگوی امکانسنجی آموزش طنز محور در مدارس ابتدائی انجام گرفت. روش پژوهش، اکتشافی آمیخته (کیفی- کمی) بوده که در بخش کیفی، گرندد تئوری و در بخش کمی، پیمایشی لحاظ گردیده است. مشارکتکنندگان بخش کیفی 13 نفر از معلمان و مدیران مدارس ابتدایی شهر نیشابور میباشد که با استفاده از روش نمونهگیری نظری انتخابشدهاند و در قسمت کمی، مدیران و معلمان ابتدایی شهر نیشابور به تعداد 274 نفر با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها در بخش کیفی از مصاحبههای نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسشنامه امکان سنجی اجرای آموزش طنزمحور در مدارس ابتدایی استفاده شده است. این پرسشنامه شامل 13 سؤال در طیف 5 تایی لیکرت تهیه شده است. روایی پژوهش در بخش کیفی با معیار گوبا و لینکن(1985) و در بخش کمی با استفاده از روایی محتوا و سازه بررسی شده و مورد تائید قرار گرفت. پایایی مصاحبهها نیز از روش پایایی بازآزمون بالاتر از 60 % گزارش شده است. روش تجزیهوتحلیل دادههای مصاحبه در بخش کیفی، کدگذاری باز، محوری و انتخابی با نرمافزار Atlas.ti و در بخش کمی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار Smart pls3 انتخابشده است. یافتههای پژوهش در بخش کیفی شامل 122 کدباز، 13 کد ثانویه و 4 مقوله اصلی(عوامل علی، راهبردها، پیامدها و عوامل مداخله گر) به دست آمد و نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد که مدل ارائهشده از برازش مناسبی برخوردار است. با توجه به نتایج پژوهش، سیاستگذارن نظام آموزشی باید توجه ویژهای به مسئله آموزش مبتنی بر طنز داشته باشند و آن را در اسناد بالادستی لحاظ گردانند و معلمان و مدیران نیز در بهکارگیری شیوههای درست استفاده از طنز در انتقال مفاهیم مبادرت ورزند.
The aim of this study was to design and validate a feasibility model for humor-based education in primary schools. The research method is mixed exploration (qualitative-quantitative) which in the qualitative part is grounded theory and in the quantitative part is a survey. The participants of the quality section are 13 teachers and principals of primary schools in Neishabour who have been selected using theoretical sampling method and in the quantitative part, 274 principals and primary school teachers in Neishabour were selected by stratified random sampling method. Semi-structured interviews were used to collect data in the qualitative section and a questionnaire on the feasibility of implementing humor-based education in primary schools was used in the quantitative section. This questionnaire includes 13 questions in a 5-point Likert scale. The validity of the research has been investigated and confirmed in the qualitative part by Goba and Lincoln (1985) criteria and in the quantitative part by the content and structure validity. The reliability of the interviews was also reported to be more than 60% of the retest reliability method. The method of analysis of the interview data in the qualitative part, open, axial and selective coding with Atlas.ti software and in the quantitative part of structural equations using Smart pls3 software has been selected. Findings of the research were obtained in the qualitative part including 122 open codes, 13 secondary codes and 4 main categories (causal factors, strategies, consequences and intervening factors) and the results of the quantitative part of the research showed that the proposed model has a good fit. According to the research results, policy makers of the educational system should pay special attention to the issue of humor-based education and include it in the upstream documents, and teachers and administrators should use the correct methods of using humor in conveying concepts.
خلاصه ماشینی:
برخي محققان نيز بر اين باورند که انواع خاصي از طنز ممکن است در محيط هاي آموزشي نامناسب باشد و پيامدهاي منفي مانند ايجاد محيط يادگيري ناراحت کننده و ناآرام براي برخي از دانش آموزان و کاهش انگيزه نسبت به يادگيري و کاهش اعتبار معلم را در برداشته باشد (باناس ١ و همکاران، ٢٠١١).
همچنين ، شوخطبعي و جو کلاسي باز باعث ميشود دانش آموزان 1- Banas 2- Instructional Humor Processing Theory 3- Wanzer 4- Watson فرصت بيشتري براي ابراز و به منصه ظهور رساندن توانمنديهاي خود و دستيابي به ايدههاي بيشتر و خلاقانه تر داشته باشند (ژو١ و همکاران، ٢٠١٥؛ موسس ٢، ٢٠١٤).
افشارکهن (١٣٩٥) نيز نشان داده است که افزودن طنز آموزشي به مفاهيم رياضي پايه ششم ابتدايي بر خلاقيت رياضي دانش آموزان اين پايه ، تأثير مثبت دارد.
اين در حالي است که نظام فعلي آموزشوپرورش کشور ما همواره شيوههاي تدريس سنتي را سرلوحه کار خود قرار داده، معلم نقش محوري را در کلاس درس ايفا ميکند و تدريس وي بيشتر مبتني بر سخنراني و استفاده از مهارتهاي کلامي است و اين عامل سبب ميشود دانش آموزان در فرايند تدريس و يادگيري و ايفاي يک نقش فعال فرصت مشارکت کمتري را پيدا کنند (کيان پور و درخشان پور، ١٣٩٥).
دليل اين امر نيز آن است طنز با از ميان برداشتن موانع ارتباطي بين معلم و دانش آموز (که خود يک مانع اساسي در يادگيري و آموزش محسوب ميشود) به ايجاد جوي مثبت و به دوراز هرگونه تنش و اضطراب در يادگيري اقدام ميکند (آقاعلي و ابراهيمي ن اي ، ١٣٩٧).