چکیده:
همواره میزان و نحوه ورود و دخالت دولت در امور شهروندان مورد بحث اندیشمندان بوده است. این امر سببشده تا در تلاقی اعمال صلاح و منفعت جامعه و آزادی افراد گاهی اندیشمندان به هر یک از این دو سو تمایل پیدا کنند. بهعبارت بهتر نقش هرکدام در اندیشههای گوناگون سبب تعیین حوزه دخالت دولت در امور مختلف میشود. در این حین مسئلهای که مطرح میشود این است که دولتها علاوه بر منفعت جامعه، تا چه اندازه صلاحیت ورود به حوزه فردی افراد، برای رساندن سود به آنان (جلوگیری از ضرر) دارد. عدهای با مطرح نمودن مفهوم پدرمآبی حقوقی، قائل به دخالت دولت در حوزههای فردی، همانند یک پدر هستند. این مسئله در مبانی اسلامی نیز قابل پیگیری است. لذا این سؤال بهوجود میآید که پدرمآبی حقوقی با مبانی اسلامی چه رابطهای دارد و آیا پدرمآبی حقوقی با موازین اسلامی سازگاری دارد؟ نگارنده با روش توصیفی ـ تحلیلی پس از جستجو در مفاهیم اسلامی، معتقد است، پدرمآبی حقوقی بهصورت کلی با قاعده لاضرر، منع آسیب به خود، فلسفه دین و امر به معروف و نهی از منکر توجیهپذیر میباشد.
The extent and manner of government intervention and interference in the affairs of citizens has always been discussed by thinkers. This has led to the intersection of the good and the benefit of society and the freedom of individuals, sometimes thinkers tend to either side. In other words, the role of each in different ideas determines the scope of government intervention in various matters. At the same time, the question that arises is to what extent governments, in addition to the benefit of society, have the authority to enter the individual sphere of individuals in order to benefit them (prevent harm). Some, by introducing the concept of legal fatherhood, believe that the government intervenes in individual spheres, like a father. This issue can also be followed in Islamic principles. Therefore, the question arises that what is the relationship between legal fatherhood and Islamic principles and whether legal fatherhood is compatible with Islamic standards? Using a descriptive-analytical method, after searching for Islamic concepts, the author believes that legal patriarchy is generally justified by the rule of no harm, prohibition of self-harm, philosophy of religion and enjoining what is good and forbidding what is evil.
خلاصه ماشینی:
در اين حين مسئله اي که مطرح ميشود اين است که دولت ها علاوه بر منفعت جامعه ، تا چه اندازه صلاحيت ورود به حوزه فردي افراد، براي رساندن سود به آنان (جلوگيري از ضرر) دارد.
لذا اين سؤال به وجود ميآيـد کـه پدرمآبي حقوقي با مباني اسلامي چه رابطه اي دارد و آيا پدرمآبي حقوقي با موازين اسلامي سـازگاري دارد؟ نگارنده با روش توصيفي ـتحليلي پس از جستجو در مفاهيم اسلامي، معتقـد اسـت ، پـدرمآبي حقوقي به صورت کلي با قاعده لاضرر، منع آسيب به خود، فلسفه دين و امر به معروف و نهي از منکر توجيه پذير ميباشد.
اين مسائل در فلسفه حقوق، ذيل عنـوان بحـث پـدرمآبي حقـوقي مطـرح مـيشـود و به صورت کلي به نقش پدرانه دولت نسبت به افراد جامعه براي جلوگيري از ضرر زدن به خود و رساندن منفعت افراد تعريف مي شود.
در توجيه مداخله حقوقي در اين امور بيان مي شـود کـه برخـي افـراد نمـيتواننـد واقعيت امور را آنگونه که هست درک کرده و برنامه زندگي خويش را تنظـيم کننـد و نياز دارند تا با حمايت و دخالت دولت ، همانگونه که پـدر از فرزنـد خـود محافظـت مي کند، از آسيب رساندن به خود منع شوند.
بنابراين همانطور که ملاحظه ميشود، ميل نوعي نـرم از پدرمآبي حقوقي را قبول کرده است که در آن دولت براي جلوگيري از آسيب بـه ايـن افراد ورود پيدا مي کند مشروط به اينکه رفتار، نتيجه تأمل عقلاني نباشد.
The Moral Limits of the Criminal Law: Harm to Self; Vol. 3, Oxford, London, New York, Toronto, Oxford University Press.